پژوهشنامه رئونت شناخت

رئونت یا ریوند؛ نام مزدیسنایی بوم نیشابور، نام ناحیه‌ای باستانی در سرزمین نیشابور و جایگاه آتشکده آذر برزین مهر

پژوهشنامه رئونت شناخت

رئونت یا ریوند؛ نام مزدیسنایی بوم نیشابور، نام ناحیه‌ای باستانی در سرزمین نیشابور و جایگاه آتشکده آذر برزین مهر

دهستان ریوند

نام نیشابور در اوستا به گونه رئونت آمده است که گونه دگرگون شده آن در فارسی امروز، ریوند است. ریوند، همچنین نام یکی از بخش‌های چهارگانه یا ربع‌های پیوسته به شهر نیشابور کهن در دوره اسلامی است. امروزه ریوند، نام یکی از دهستان‌های بخش مرکزی شهرستان نیشابور، به مرکزیت شادمهرک است و گنبدهای تاریخی مهراوا یا شه‌مهر، از مهم‌ترین بناهای تاریخی این دهستان می‌باشند.

 

 

 

- ریوند؛ از اَوِستا تا امروز:

ریوند در اوستا به گونه رَئِوَنتَ، به معنی دارای شکوه و جلال، آمده و در اوستا، کوهستانی است مقدس. در همین کتاب، آمده است: «ای آذر اهورا مزدا! کوه ریوند مزدا! آفریده! شما را ستایش و خشنودی و آفرین». در دوره اسلامی، ریوند یکی از ربع‌های چهارگانه نیشابور بوده و تقریباً در غرب شهر واقع می‌شده است گرچه گمان می‌رود که ریوند روزگار باستان باید ناحیه‌ی وسیع‌تری بوده باشد. در تاریخ نیشابور «الحاکم» می‌خوانیم: ربع ریوند، از حد مسجد جامع آغاز می‌شود و تا مزرعه احمدآباد، اول حدود بیهق، ادامه می‌یابد. این نکته را تاریخ بیهق ابن فندق نیز تایید می‌کند و در توضیح ربع اول از ربع‌های دوازده‌گانه‌ی بیهق، از چند روستا نام می‌برد که احمدآباد یاد شده نیز جزو آن‌هاست و حتی روستای «سنجریدر» یا سنگ کلیدر امروز را هم جزو ربع ریوند می‌داند.

الحاکم می‌گوید: «نام هر ربع به قریه‌ای که در آن جانب معمور و بیشتر بود اضافه کردند. یعنی این‌که در ربع ریوند، روستا یا محلی به همین نام وجود داشته و ادامه می‌دهد: «ریوند، که ربع به آن منسوب است، قریه‌ی کبیره‌ی معموره‌ای بود دارای مسجدی جامع منیع رفیع و خانقاه‌های بسیار در ذکر ولایت‌های نیشابور نیز دقیقا اشاره می‌کند که ولایت بیهق بر حدود ریوند قرار دارد. پس چنین دریافت می‌شود که این ناحیه، سرزمینی بین نیشابور و سبزوار بوده است. امروز از ریوندی که الحاکم نام برده اثری نیست، فقط نام آن ربع، بر یکی از دهستان‌های نیشابور مانده است.[1] [2] 

 

 گنبدهای آجری مهراوا یا شه‌مهر در نزدیکی روستای شادمهرک دهستان ریوند بخش مرکزی نیشابور

- دهستان ریوند:

دهستان ریوند که در جنوب و جنوب غربی شهر نیشابور واقع شده، از شرق با دهستان دربقاضی و فضل، از جنوب با بخش میانجلگه، از غرب با شهرستان فیروزه و از شمال با شهر نیشابور و دهستان مازول همسایه است. دهستان ریوند با مساحت 238/8 کیلومترمربع، در جنوب غرب بخش مرکزی شهرستان نیشابور، واقع گردیده و دارای 55 آبادی مسکونی است. [3]

مرکز دهستان ریوند، روستای شادمهرک (مهرآباد یا شهمیر) است. شادمهرک، با ارتفاع 1163 متر از سطح دریا، در موقعیت 36 درجه 10 دقیقه عرض و 58 درجه و 45 دقیقه طول جغرافیایی واقع شده است.[4] شادمهرک که در ابتدای جاده نیشابور به کاشمر قرار گرفته، در سال  1390 تعداد 757 نفر جمعیت، در قالب 209 خانوار، داشته است. دهستان ریوند در این سال با 35 روستای دارای جمعیت ساکن،  تعداد 8788 نفر جمعیت در خود جای داده است. از روستاهای مهم و پرجمعیت آن می‌توان به لطف‌آباد، هلالی، مبارکه و محیط آباد اشاره کرد.

وجود گنبدهای تاریخی شهمیر یا مهرآباد مهم‌ترین آثار تاریخی موجود در این دهستان است که قدمت آنها به دوره سلجوقی می‌رسد. در بین روستاهای این دهستان، برخی اسامی بسیار قدیمی وجود دارد که هر کدام، قطعاً تاریخ خاص خود را دارند. اسامی  روستاهایی مانند: آبجقان، ده‌داروغه، ده‌حبه، آرزومنده، اله‌جگرد، شمسیه، حنط‌آباد، بلقشه، قبد، کارجیج، انجیدن، شادمهرک، سمرجان، صومعه، گلشن، هلالی، باطان، دیگلانی، شایخ، چنبران، بکاول، اردسمان، آبگینه، ملکنده و مسیح‌آباد.[5]

جمعیت روستاهای دهستان ریوند بر اساس سرشماری سال 1390 بدین شرح می‌باشد: آبجقان (112)، حسین‌آباد مختاری (52)، حشمتیه (؟)، ده‌حبه (105)، ده‌داروغه (126)، رحیم‌آباد (156)، روح‌آباد (116)، صومعه (63)، طاهرآباد (35)، گلشن (376)، مظفرآباد (153)، نصرآباد (؟)، آرزومنده (80)، حکیم‌آباد (161)، شاه‌آباد (؟)، هلالی (858)، فیض‌آباد (؟)، اله‌جگرد (61)، شمسیه (141)، لطف‌آباد (1027)، محمدآباد (125)، سمرجان (؟)، هندآباد (34)، دهنو (104)، شفیع‌آباد (29)، صالح‌آباد (162)، علی‌آباد تکه (59)، قاسم‌آباد (؟)، محیط‌آباد (1020)، مسیح‌آباد (؟)، بلقشه (111)، شاه‌آباد حسینی (؟)، شمس‌آباد (120)، قبد (53)، کارجیج (161)، میرآباد (39)، هشام‌آباد سلطانی (82)، اسلامیه (45)، آهنگران (249)، ملکنده (157)، انجیدن (176)، شادمهرک (757)، فرخ‌آباد (86)، مبارکه (1597).[6] [7]

 

- گنبدهای دوگانه آجری مهرآباد:

گنبدهای آجری مهرآباد که «مهراوا»، «شهمیر» -شَه‌مهر- و «شادمهر» نیز نامیده می‌شوند مهم‌ترین بناهای تاریخی دهستان ریوند بخش مرکزی شهرستان نیشابور می‌باشند. این دو بنای تاریخی، در حاشیه شرقی جاده نیشابور-کاشمر، در حدود 3 کیلومتری جنوب شهر نیشابور و در نزدیکی جنوب شادمهرک –مرکز دهستان ریوند- قرار دارند. بناهای دوگانه گنبدهای آجری بزرگ و کوچک مهرآباد نیشابور به شماره‌های 1549و 1804 در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده‌اند.[8] [9]

گنبد بزرگ، دارای پلان بیرونی هشت‌ضلعی و درونی چهارضلعی است. در کف بنا سردابه یا راهرویی زیرزمینی قرار دارد که حالت چلیپایی‌شکل داشته و به نظر می‌رسد آرامگاه شخصی که این بنا به خاطر او ساخته شده در این محل باشد. این بنا که قدمت آن به دروه سلجوقی می‌رسد، در نوع خود یکی از شاهکارهای معماری به شمار می‌آید. گنبد کوچک‌‌، در حدود پانزده متری شمال گنبد بزرگ قرار دارد، پلان بیرونی و درونی آن، شبیه بنای گنبد بزرگ است. این بنا، چهارطاقی‌ای است که ورودی‌های آن کم‌عرض و رفیع می‌باشند. قدمت این بنا به دوره ایلخانی می‌رسد. با توجه به اطلاعات موجود، هنوز ابهاماتی در مورد گذشته پر فراز و نشیب محوطه تاریخی مهراوا وجود دارد و به عقیده برخی تاریخ‌نگاران، وجود کلمه مهر در نام‌های محوطه، از ارتباط تاریخی آن‌ با آیین‌های مهرپرستی ایران پیش از اسلام نشان می‌دهد که با وجود آتشکده آذربرزین‌مهر در ریوند نیشابور و رواج آیین زرتشت در زمان حکومت ساسانیان و پیش از آن، ارتباط دارد.[10]

 

- پانوشت‌ها‌:

1. تاجیک، محمد، «ریوند و دهستان ریوند»، وب‌نوشت جغرافیای شهرستان نیشابور، 01/11/1392.

2. در محدود خراسان کنونی از دو نقطه دیگر به نام ریوند می‌توان نشان گرفت؛ روستای ریوند از توابع شهرستان داورزن و در غرب  سبزوار (آنسوی ولایت بیهق در جغرافیای قدیم) و روستای ریوند در شمال غربی رشتخوار تربت حیدریه.

3. تاجیک، محمد، «ریوند و دهستان ریوند»، همان.

4. پاپلی یزدی، محمدحسین، «فرهنگ آبادیها و مکانهای مذهبی کشور»، مشهد: بنیاد پژوهش‌های اسلامی، 1388، ص334.

5. تاجیک، محمد، «ریوند و دهستان ریوند»، همان.

6.تاجیک، محمد، «آمار جمعیت روستاهای دهستان‌های دربقاضی و ریوند نیشابور در سرشماری سال 1390»، وب‌نوشت جغرافیای شهرستان نیشابور، 30/01/1392.

7. دهستان ریوند از نگاه برخی منابع جغرافیایی و تاریخی دهه 1330، 1340 و 1360 به شرح زیر بوده است:

-- «فرهنگ جغرافیایی ایران» چاپ 1329: «ریوند، Rivand؛ نام یکی از دهستان‌های بخش حومه شهرستان نیشابور است. موقعیت دهستان، جلگه و هوای آن معتدل است. محصول عمده؛ غلات، ... پنبه، انواع میوه‌جات. شغل مردان، زراعت و کسب در شهر می‌باشد. آب مزروعی کلیه آبادی‌ها از قنوات تامین می‌شود. به اغلب قراء، راه شوسه فرعی احداث شده است.  این دهستان، از 108 آبادی بزرگ و کوچک، تشکیل، مجموع نفوس آن 15394 نفر است. قراء مهم آن عبارتند از: ده‌نو خالصه که 1204 و لطف‌آباد که 613 نفر جمعیت دارند.» («فرهنگ جغرافیائی ایران»، دایره جغرافیایی ستاد ارتش، 1329، ج9، ص 195)

-- «دایرة‌المعارف مصاحب» با دیباچه غلامحسین مصاحب به سال 1345: «ریوند، دهستان، جمعیت در حدود 15400، بخش حومه شهرستان نیشابور، استان نهم (خراسان).؛ دارای 108 آبادی، در قدیم، یکی از چهار روستای نیشابور بوده است که به حاصلخیزی شهرت داشته‌اند و شهرکی به همین نام در یک منزلی غرب نیشابور داشته است.» («دایرة‌المعارف مصاحب»، به سرپرستی غلامحسین مصاحب، تهران: امیرکبیر، 1383، ج1، ص 1155)

-- «نیشابور؛ شهر فیروزه»، چاپ 1375: «دهستان ریوند به مرکزیت روستای شادمهرک با مساحتی حدود 576/188 کیلومتر مربع، از به هم پیوستن 95 روستا و مزرعه و مکان تشکیل گردیده. جمعیت این دهستان 2278 خانوار و جمعیت بر اساس آمار جهاد سازندگی، سال 1360، معادل 10252 نفر و تراکم نسبی 54 نفر در هر کیلومتر مربع. تعداد واحدهای مسکونی، 2000 واحد شامل روستاهای آب‌جغان (81) ، آرزومنده (90)، آهنگران (293)، اردسمان (180)، اسلامیه (90)، الاجگرد (90)، بکاول (675)، بلغشته (180)، بیرم‌آباد (18)، حشمتیه (41)، حکیم‌آباد (90)، حنط‌آباد (63)، ده‌حبه (59)، روح‌آباد (180)، شاداب (32)، شادمهرک (540)، ده‌داروغه (90)، دهنو سربر (180)، رحمت‌آباد (2025)، رحیم‌آباد (59)، شاه‌آباد حسینی قبد (27)، شاه‌آباد آرزومنده (90)، شفیع‌آباد (59)، شمس‌آباد (284)، شمسیه (158)، صالح‌آباد (261)، صومعه (18)، علی‌آباد تکه (68)، فرخ‌آباد (72)، گلشن (270)، قبد (270)، لطف‌آباد (675)، مبارکه (540)، محمدآباد (102)، محیط‌آباد (518)، مظفرآباد (180)، ملکنده (158)، موسی‌آباد (32)، میرآباد (180)، نصرآباد (68)، هاشم‌آباد (180)، هلالی (360). باید توجه داشت روستاهای خالی از سکنه در اینجا قید نشده است.» (گرایلی، فریدون، «نیشابور؛ شهر فیروزه»، 1375، ص 695-696)

8. «گنبد آجری بزرگ مهرآباد»، وب‌نوشت ابرشهر؛ دانشنامه نیشابور، 29/10/1388.

9. «گنبد آجری کوچک مهرآباد»، وب‌نوشت ابرشهر؛ دانشنامه نیشابور، 20/02/1385.

10. «درآمدی بر جغرافیا و تاریخ نیشابور»، علی طاهری، نیشابور: انتشارات ابرشهر، 1384، ص 121-122.

 

 

ریوند و جغرافیای باستانی نیشابور

ریوند، نام یک کوه، یک ربع، یک شهرک و یک روستا در گستره جغرافیای باستانی نیشابور است که آتشکده آذر برزین مهر در آن قرار داشته است. نوشتار زیر از مدخل «ریوند» کتاب «واژه‌نامه اعلام جغرافیایی باستانی» گرفته شده است که به شیوه‌ای کوتاه به معرفی ریوند نیشابور می‌پردازد. در این کتاب، همچنین مدخلی دیگر، مرتبط با نیشابور وجود دارد که به گونه‌ای نسبتاً مشروح، به بازشناسی «ابرشهر» که نام کهن نیشابور است، ویژه گردیده است.

 

 

 

ریوند نیشابور کهن

 

ریوند؛ Rēwand: کوه ریوند در نیشابور خراسان است و آتشکده مشهور «آذر برزین مهر»، در آن قرار دارد. شاید بین کوه ریوند در خراسان و ریوند که جغرافی‌نویسان اسلامی، آن را یکی از روستاهای نیشابور، معرفی کرده‌اند، رابطه‌ای باشد. به ویژه که روستایی هم نزدیکی آن کوه، هم‌نام همان کوه وجود داشته است. به موجب رای جغرافیانویسان اسلامی، نیشابور دارای چهار روستا بوده است که ریوند هم یکی از آن‌هاست و به نام آتشکده آذر برزین مهر مشهور است. (1)

ریوند، شهرکی است در روستایی به همین نام، در یک منزلی باختر نیشابور. ریوند در سده چهارم، مسجدی داشت که از آجر ساخته شده بود و نهری از میان آن می‌گذشت. انگور فراوان و گلابی نیکوی بی‌نظیر داشت.(2) کوه ریوند، در اوستا به صورت رئونت نوشته شده است.(3) نام کوه ریوند در گزیده‌های زاداسپرم فصل سوم بند 85 ذکر شده است.  

- پانوشت‌ها:

1. اوشیدری، جهانگیر، «واژه‌نامه مزدیسنا»، نشر مرکز، 1371، زیر واژه ریوند.

2. لسترنج، گای، «جغرافیای تاریخی سرزمین‌های خلافت شرقی»، ترجمه محمود عرفان، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1372.

3. پورداود، «یشت‌ها»، ج1 و 2 به کوشش بهرام فره‌وشی، تهران: دانشگاه تهران، 1356، ج2.

 

- منبع: بحرانیان، حمیده، «واژه‌نامه اعلام جغرافیایی باستانی»، تهران: شرکت تعاونی کارآفرینان فرهنگ و هنر، 1388، ص100.

کوهستان ریوند نیشابور 

نیشابور؛ ریوند باستانی، شهر ریواس، شهر باور و اسطوره

ریوند» یکی از نام‌های کهن نیشابور است -که در اوستا به گونه‌ی رئونت آمده-، همچنین نام یکی از ربع‌های ابرشهر –نیشابور کهن-، و نیز نام کوهی، واقع در ایالت ساسانی نیشابور که آتشکده آذر برزین مهر -آتشگاه کشاورزان و دهقانان ایران‌زمین- بر آن شعله می‌کشیده می‌باشد و امروز نیز «ریوند» نام یکی از بخش‌های جنوب شهرستان نیشابور است. گفتنی است که نام دیگر گیاه «ریواس»، «ریوند» است و ریواس، در فرهنگ آیینی و باورهای ایران باستان جایگاه خاصی دارد و در داستان ایرانی آفرینش انسان، نقش‌آفرین بوده و ریواس، یکی از فرآورده‌ها و رهاوردهای نامور اقلیم و سرزمین نیشابور است. این نوشتار به بازکاوی پیوند‌ نیشابور، ریوند و ریواس می‌پردازد.

 

 

 

ریواس، نماد اسطوره‌ای اقلیم نیشابور

 

«نیشابور، شهری است که ناهید در آن، به دریوزه فیروزه درمی‌آید؛

شهر ریواس، شهر باور و اسطوره است.»

دکتر میرجلال‌الدین کزازی

 

- نیشابور، اقلیم گهرخیز:

نیشابور، نیشابور کهن، سرزمین دیرینه‌های پایدار، ابرشهر فرهنگی ایران و ام‌البلاد خراسان، چنان ارجمندی شنگرف در فرهنگ و تاریخ و علم و هنر دارد که به راستی و درستی و نیکی، وی را تمدنی ماندگار و پُربار خوانده‌اند؛ «تمدن نیشابور». تمدنی که ریشه در تاریخ و پنجه بر افلاک دارد. اما این وجهه تاریخی و فرهنگی بلندمرتبه، همواره بر اقلیم و طبیعت نیشابور، سایه‌ای بزرگ و گسترده افکنده است، هرچند در این میان، سنگ زیبای آرزوها، که برآمده از سرزمین و اقلیم نیشابور است، توانسته به دستیاری زیبایی و بی‌همتایی بی‌نظیر خود، سری سرافراز برآورد و نام نیشابور را بلندآوازه سازد. آری! فیروزه آسمانی، نیشابور را جهانی کرده است.

اما به روشنی باید گفت؛ سنگ گوهرین فیروزه، فقط یکی از موهبت‌های اهورایی اقلیم گهرخیز نیشابور است. محصولات کشاورزی و باغی نیشابور -که کیفیتی متمایز و رنگ و بویی مطبوع  و کم‌نظیر دارند-، هرچند هر کدام و هر گونه و هر رنگ، در نزد اهل و خواهان خودش، شهره و نامورند اما در اذهان عموم، شاید آن طور که بایسته است کمتر شناخته و شناسانده شده‌اند؛ آلو بخارا، انگور، سیب، گردو، سبزی، باقلا، غلات، پنبه، چغندرقند، حبوبات، بادمجان، گوجه‌فرنگی، هندوانه، خربزه، کتیرا، زرشک و ترنجبین، نمونه‌هایی از محصولات کشاورزی و طبیعت نیشابورند. در این میان، سوغات مشهور نیشابور، «ریواس» است که فرآورده‌های آن «شربت ریواس»، «خوشاب ریواس»، «اشکنه ریواس»، «سالاد ریواس»، «کوکوی ریواس»، «لواشک»، «خورش ریواس» و چون اینها می‌باشند. در آثارالبلاد و اخبارالعباد آمده است: «نیشابور از مدن خراسان، موصوفه به اصناف فضایل و فواکه و ثمرات … و همیشه قافله‌ها به آنجا نزول می‌نمایند، و در قدیم مجمع و معدن علما بود. عمرو بن لیث صفاری گفت که: مقاتله می‌کنم بر شهری که گیای آن ریباس است و خاک آن نفل است (و آن نوعی از ریاحین را گویند) و سنگ آن فیروزه است و این را از آن سبب گفت که به آنجا ریباسی است که مثل آن در هیچ کل زمین نیست.»

 

ریواس؛ رهاورد سرزمین نیشابور 

- ریواس نیشابور، همزاد بینالود:

همانطور که پیش از این گفته شد؛ افزون بر سنگ رویایی فیروزه، یکی دیگر از فرآوردهای اقلیم پُربار و طبیعت رنگارنگ نیشابور، که دارای ارزش ویژه‌ای است، «ریواس» می‌باشد. ریواس یا ریباس (Rheum)، گیاهی است از از تیره ترشک‌ها و ‌هفت‌بندها که دارای ساقه خزنده زیرزمینی و گل‌های نر و ماده، که در انتهای ساقه جمع می‌شوند. از مناطق عمده رشد این گیاه را در سطح جهان می‌توان به آسیای شرقی و در بسیاری از مناطق کوهستانی و سرد نیمکره‌ی شمالی (آسیا، اروپا و آمریکای شمالی) دانست. در ایران نیز در اغلب مناطق کوهستانی، این گیاه به صورت خودرو به عمل می‌آید اما بهترین و باکیفیت‌ترین ریواس ایران، در دامنه‌های جنوبی کوهستان بینالود -که بر دشت نیشابور مشرف است- بدست می‌آید. شهرستان نیشابور، دارای شرایط اقلیمی مناسبی برای پرورش گیاه ریواس است، و از این روی ریواس نیشابور از دیرزمان شناخته شده و توسط کوهپایه‌نشینان پرورش می‌یافته و ریشه این گیاه در قدیم از نیشابور به سایر مناطق دور و نزدیک، تجارت می‌شده است. کار و پیشه ریواسکاری نیشابور، همچون سنتی دیرینه، به امروز نیز رسیده است و این گیاه در دامنه جنوبی رشته‌‌کوه بینالود، توسط کوهپایه‌نشینان در روستا‌های میر‌آباد، بر‌ف ریز، بوژان، گرینه و شهر‌های خرو و درود و ... به ‌صورت یک گیاه پر‌ارزش و تحت مراقبت‌های خاص پرورش پیدا می‌کند. ریواس، فرآورده کشاورزی کوهستانی ویژه نیشابور در ماه‌های اردیبهشت و خرداد می‌باشد که مزایای اقتصادی قابل توجهی را نیز برای ریواسکاران و اهالی کوهپایه‌های نیشابور در دامنه‌های بینالود به ارمغان می‌آورد و به عنوان فعالیت جنبی در کنار سایر فعالیت‌های کشاورزی و باغداری منطقه، کمکی شایان به اقتصاد خانواده‌ها و پویایی اقتصاد توانمند کشاورزی منطقه است. البته در مورد ریواس نیشابور، باید گفت که کیفیت مطبوع و درشتی محصول بدست آمده در این منطقه نسبت به سایر مناطق ایران، باعث شهرت خاص و رویکرد هموطنان عزیزمان به ریواس نیشابور شده است. این معنی، سابقه‌ای تاریخی دارد، چنانکه یعقوب لیث صفاری، هنگامی که بر نیشابور دست یافت، با بیان این عبارت، بر فتح بزرگ خود بالید: شهری را گرفته‌ام که گل آن خوردنی، بوته‌ی آن ریواس و سنگ‌های آن فیروزه است. 

- ریواس در اسطوره و تاریخ آیینی ایرانی‌:

ریواس، در فرهنگ آیینی و باورهای ایران باستان جایگاه خاصی دارد و در داستان ایرانی آفرینش انسان، نقش‌آفرین گردیده است به گونه‌ای که گفته‌اند: «کیومرث (نخستین انسان) را اهورامزدا بیافرید و او مدت سی سال در کوه‌ها به تنهایی زندگی کرد، و هنگام مرگ نطفه‌ای بداد که آن را به نیروی خورشید بپروردند و در خاک نگه‌داشتند. پس از چهل سال از محل آن نطفه، گیاه ریواس دو‌شاخه رویید که در مهرگان‌روز (شانزدهم مهر) از آن دوشاخه‌ی ریواس، میهری و میهریانه (اولین زوج) به‌وجود آمد که پس از چهل سال با ‌یکدیگر ازدواج کردند و ثمره‌ی آن تولید یک جفت نر و ماده شد که از آنان هفت پسر و هفت دختر متولد شدند …» بدین‌سان، انسان بر روی زمین پای گذاشت و گام‌های او بر پهنه کره‌ خاکی گسترانیده شد. اینک به نیشابور که یکی از میراث‌داران کهن تمدن ایرانی است باز می‌گردیم؛ باید گفت که ریواس، تنها به عنوان یک رهاورد از اقلیم و طبیعت گهرخیز دیار نیشابور، مطرح نیست بلکه به عنوان گیاهی که از یک سوی همزاد و همراه بینالود و اقلیم کوهستانی نیشابور است و از سوی دیگر، گیاهی که ریشه در اسطوره و باورهای کهن ایرانی دارد، دارای ارزشمندی و بار معنایی خاصی در ذهن و اندیشه و باور نیشابوریان و ایرانیان می‌باشد. یکی دیگر از نام‌های ریواس، «ریوند» است که البته به ساقه خزنده ریواس، به طور خاص «ریوند» نیز می‌گویند. «رئونت» (به معنی دارنده شکوه و جلال، و همچنین ری‌وند reyvand) از نام‌های کهن سرزمین نیشابور است و افزون بر این، «ریوند»، نام یکی از ربع‌های ابرشهر نیشابور، در دوران‌های باستان است و همچنین «ریوند» نام کوهی است واقع در ایالت ساسانی نیشابور که آتشکده کشاورزان و دهقانان ایران‌زمین (آتشگاه آذر برزین مهر) بر آن شعله می‌کشیده. و امروز نیز «ریوند» نام یکی از بخش‌های جنوب شهرستان نیشابور است. بنابراین، سرزمین نیشابور، نه تنها پرورنده بهترین و باکیفیت‌ترین ریواس ایران است که از دیدگاه معنایی و مینوی و آیینی نیز پیوند دیرینه و تاریخی با این گیاه اسطوره‌ای برآمده از بلندای کوهستان بینالود دارد؛ که ریواس، همزاد بینالود است و بینالود، مادر مهربان نیشابور.

 

- منبع: «ریواس، نماد اسطوره‌ای اقلیم نیشابور»، پورتال روزنه.

 

 کوه ریوند نیشابور؛ پشته ویشتاسبان

 

    

ربع ریوند

نیشابور سده‌های نخستین هجری، به چهار بخش اصلی، تقسیم می‌گردیده است. گستره این بخش‌های چهارگانه که «رَبع» نام داشته‌اند، از مسجد جامع در مرکز شهر آغاز شده و تا سرحد مشخص شده، کشیده می‌شده‌اند. این ربع‌ها عبارتند از «ربع ریوند»، «ربع مازُل»، «ربع شامات» و «ربع بُشفروش». ربع ریوند، مساحتی در حدود سیزده فرسنگ در پانزده فرسنگ داشته و گستره‌ای از حد توس در شرق تا حد بیهق در غرب را در بر می‌گرفته است. همچنین گفتنی است که ریوند، نام نیشابور در دوره اساطیری، نام کوهی در سرزمین نیشابور و نام یک دهستان در بخش مرکزی نیشابور معاصر است.    

 

 

 

ربع ریوند نیشابور 

 

از نگاه جغرافیای تاریخی، استان‌های خراسان کنونی که در مرزهای سیاسی ایران امروز، وجود دارند، بخش غربی خراسان کهن و بزرگ‌اند. خراسان بزرگ، در سده‌های نخستین هجری، به چهار ربع یا بخش تقسیم می‌گردید که هر ربع به نام مرکز آن خوانده می‌شد. حوزه سرزمینی خراسان غربی، را ربع نیشابور می‌نامیدند و ربع نیشابور، پهنه‌ گسترده‌ای بود که از شرق، به حوزه‌ی مرو و از غرب، به قومس، دامغان و جرجان محدود بود. از شمال، به نساء ابیورد و خابران می‌رسید و از جنوب، بخش مهمی از قهستان را در بر داشت. مناطق و شهرهایی که در این گستره بودند در زمره ولایات نیشابور بودند و از آن جمله‌اند: ولایت بیهق، ولایت جوین، ولایت اسفراین، ولایت خبوشان، ولایت زوزن، ولایت ارغیان، ولایت خواف و ... .

 

اما مرکز ربع نیشابور که شهر نیشابور است؛ خود، دارای چهار بخش بود و این چهار ربع، از چهار طرف، شهر نیشابور را در میان گرفته بودند. این چهار ربع، شامل ربع‌های شامات، ریوند، مازول و بشتفروش می‌شدند. ابوعبدالله حاکم در این باره، می‌گوید: «اما ارباع نشابور، چارست: ریوند، مازل، شامات، بشفروش. و کیفیت قسمت و مساحت آن است که از چار طرف مسجد جامع، به هر طرفی رفتند و تا کنارِ زمین ولایت قری و قنوات را به آن رَبع، نسبت دادند و به قریه‌ای که در آن جانب، معمور و بیشتر بود، اضافه کردند.» دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی در تعلیقات تاریخ الحاکم، درباره «ارباع نیشابور» می‌نویسد: «ارباع: جمع رَبع است و ربع، در اینجا به معنی محله است ... ربع‌های نیشابور نیز در جهت صحرا و کوه، از مرکز شهر (مسجد جامع) به چهار طرف کشیده می‌شده است. مقدسی ]در «احسن‌ التقاسیم»[ در باب تقسیمات جغرافیایی نیشابور بزرگ می‌گوید: قصبه (=شهر اصلی و مرکزی) آن، ایرانشهر (صحیح: اَبَرشهر) است و چهار خان (=ربع)ها و دوازده رستاق (=ولایت) و سه خزینه و یک قصر و یک دار (=سرای) دارد: خان(ربع)‌ها عبارتند از: شامات، ریوند، مازل و بشتفروش. رستاق‌ها عبارتند از: بشت، بیهق، کویان (=جوین)، جاجرم، اسفراین، استوا، اسفند، جام، باخرز، خواف، زاوه و رُخ. و دار، عبارت است از زوزن و قصر، عبارت است از بوزجان و خزینه‌ها عبارتند از طوس و نسا و ابیورد.»

 

پس، چنانکه گفته شد شهر نیشابور، دارای چهار بخش یا ربع به نام‌های ریوند، مازُل، شامات و بشفروش بوده است و  هر بخش، با نام آبادترین نقطه خود نامگذاری می‌شده است. ربع ریوند که مساحتی در حدود سیزده در پانزده فرسنگ داشته، نیز از معمورترین آبادی خود، نام گرفته است. الحاکم درباره «ربع ریوند» می‌گوید: «اما رَبعِ ریوند: از حدّ مسجد جامع بود تا مزرعه احمدآباد، اول حدود بیهق، طول او سیزده فرسخ، عرض او از حدود ولایت طوس تا بشت. پانزده فرسخ. مشتمل بر زیاده از پانصد دیه که بعضی را یک قناة بود یا دو یا سه یا چهار یا پنج. و ریوند که ربع، به آن، منسوب است قریه کبیره معموره بود، بانی آن انوشروان عادل. درو مسجدی جامع منیع رفیع و خانقاه‌های بسیار. و در اول اسلام، حکّام ماوراء‌النهر، سه برادر بودند: محمد و عطریف و مسیّب، هر سه از ریوند. هر یک در آن مملکت، درم و دینار بسیار زدند و آثار آن پیداست.» دکتر شفیعی کدکنی در تعلیقات مربوط به «ربع ریوند» نوشته است: «سمعانی ]در «الانساب»[، حدود ربع ریوند را بدین گون، مشخص می‌کند: مجموعه‌ای است از قریه‌ها و چنین می‌پندارم که افزون از پانصد قریه است و شاید هم بیشتر که از حدود مسجد جامع، آغاز می‌شود تا احمدآباد که آغاز حدود بیهق است و چنانکه برآورد کرده‌اند حدود سیزده فرسنگ است و پهنای آن، از حدود طوس است تا حدود بُست و پانزده فرسنگ است. و مقدسی ]در «احسن‌ التقاسیم»[، درباره ربع ریوند گوید: ربعی‌ست پاکیزه و والا با تاکستان‌های بسیار و انگورهای نیکو و میوه‌های خوب و در آنجا گلابی‌یی است که همانند آن دیده نشده‌ست، شهری نزه در آنجاست به نام ریوند که نهری از آن می‌گذرد و در آن، مسجد جامعی است که از آجر، آن را تجدید بنا کرده‌اند.»

در بخشی از کتاب تاریخ الحاکم که به معرفی «مشایخِ حدیث از اهلِ نیشابور» پرداخته است از چند نفر از علمای این رشته یاد شده که منسوب به ریوند می‌باشند: ابراهیم بن احمد بن محمد بن عبدالله الریوندی؛ سهل بن احمد بن سهل الرّیوندی، ابوسعید مزکّی؛ محمد بن احمد بن هارون الریوندی، ابوبکر شافعی النیسابوری. 

 

- منبع: ابوعبدالله حاکم نیشابوری، «تاریخ نیشابور»، ترجمه محمد بن حسین خلیفه نیشابوری، مقدمه و تصحیح و تعلیقات محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران: آگه، 1375، ص 214، 215، 282، 283، 155، 163، 174.

رئونت، نام باستانی نیشابور

نام نیشابور در «اوستا» به گونه «رئونت» به معنی دارنده شکوه و جلال، آمده است. این نام، در زبان «پهلوی» به گونه «رای‌اومند» دگرگونی یافته و در «شاهنامه فردوسی» به شکل «ریونیز» درآمده است. گونه تغییر یافته این نام در دوران‌های بعد، «ریوند» می‌باشد. رئونت، جایگاه پارتیان بوده و «ابرشهر» یکی دیگر از نام‌های پارتی نیشابور است.

 

 

 ریوند؛ نیشابور باستان

 

ریوند؛ ریشه در پیشینه مینوی سرزمین نیشابور

 

نیشابور؛ نام این شهر در اوستا به گونه‌ی رَئٍوَنت آمده است، به معنی دارنده شکوه و جلال. بخش نخست این نام «رَئـِ» به معنی دارنده هنوز در دماوند، الوند، راوند کاشان دیده می‌شود. این واژه، در گذر زمان و دگرگونی زبان از اوستائی به پهلوی به گونه «رای‌اومند» درآمد که «اومند» در آن، همان پسوند «دارایی» است، و در نوشته‌های پهلوی، این واژه به عنوان صفتی برای خداوند آمده است و در سرآغاز بیشتر نامه‌های پهلوی، به چشم می‌خورد:

رئونت نام نیشابور در اوستا

 

«پَت نام ای داتار اوهرمزدی رایومندی خَورَه اومند»: به نام دادادر اورمزد رایومندِ فرهمند.

و با این سخن، می‌توان دریافت که آن شهر باستانی تا چه پایه، نزد ایرانیان ارجمند بوده است که با چنین صفت از آن یاد می‌کنند!

اما چون این واژه به گونه نام، بر شهری نهاده شد، دگرگونی چندان در آن راه نیافت و هم‌اکنون نیز بخش غربی نیشابور تا مرز سبزوار، رِیوَند (Reyvand) نام دارد.  و در دوران اسلامی نیز بزرگانی از آن برخاسته‌اند که در کتاب‌های اسلامی از آن یاد کرده شده است.

از این نام، در شاهنامه به گونه «ریونیز» یاد شده است، و چنین پیداست که در یکی از نبردهای میان ایرانیان و تورانیان، ویران گشته است، و در هنگام شاپور اردشیر ساسانی، دوباره آنرا ساخته‌اند و گواهی «نامه شهرستانهای ایران» درباره آن چنین است»:

 

بنای نیشابور به دستور شاپور اردشیران

 

«شتریستان نیوشاپوهر، شاپوهری ارتخشیران کرت، پت هان گاس، کاش پهلیزک ای تور، اوزت، اوش هم گیواک فرموت کرتن» یعنی؛ شهرستان نیشابور (را) شاپور اردشیران کرد (ساخت) بر آنجا که پهلیزک تو را کشت (یا شکست داد). و به همان جای فرمود کردن (ساختن)ش.

و چنانکه دیده می‌شود، در این نامه کهن، نام دوره ساسانی آن نیوشاهپور، یعنی شاهپورنیو یا شاپور گُرد، یا شاپور پهلوان آمده است.

اما این روشن است که شهر رئونت جایگاه پارتیان بود، و پارتیان فرمانروایی نیکشان که استوار فرمانروایی همه تیره‌ها و دودمان‌ها بوده  بر دست اردشیر پارسی از میان رفت، از چیرگی وی خشنود نبودند؛ و نیز با آنکه نام پسر اردشیر بر شهرستان بماند همرأی نبودند، و بدین روی، برای این شهر، صنعتی اندیشیدند که «ابرشهر» بوده باشد به معنی شهر برین، شهر بالاتر، و از آنجا که در نوشته‌های پهلوی این نام به گونه‌ی اَپَرشهر آمده است، می‌توان در این داوری بی‌گمان بود که این صفت در همان زمان ساسانیان بدان داده شده باشد، به گونه‌ای همان نام پیشین را که دارنده‌ی شکوه بوده باشد، زنده نگاه دارند!

در نوشته‌های پس از اسلام نیز بیش از آنکه نام نیشابور آید، ابرشهر آمده و برخی از نویسندگان این هنگام نیز در معنی آن گفته‌اند که چون زمین نیشابور از دیگر شهرها بلندتر است و به ابر نزدیکتر، آنرا «ابر شهر» نامیده‌اند و پسانگاه اَبَرشهر خوانده شد! و اگر چه این داوری درست نیست، اما مفهوم بلندی و برتری در آن نهفته است!»

 

- منبع: «پایتخت‌های ایران»، به کوشش محمد یوسف کیانی، سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، 1374، ص327-328.