پژوهشنامه رئونت شناخت

رئونت یا ریوند؛ نام مزدیسنایی بوم نیشابور، نام ناحیه‌ای باستانی در سرزمین نیشابور و جایگاه آتشکده آذر برزین مهر

پژوهشنامه رئونت شناخت

رئونت یا ریوند؛ نام مزدیسنایی بوم نیشابور، نام ناحیه‌ای باستانی در سرزمین نیشابور و جایگاه آتشکده آذر برزین مهر

رئونت نیشابور در زامیادیشت

اَوِستا و یشت‌ها:«اَوستا»، کتاب مقدس زرتشتیان، دربرگیرنده پنج بخش است؛ «یسنا»، «گاتها»، «ویسپرد»، «وندیداد»، «یشت»، «خرده‌اَوستا». کلمه «یشت» در اوستا به گونه «یشتی» آمده است و به معنی ستایش و نیایش و پرستش و فدیه می‌باشد. «یشتن» در زبان پهلوی به معنی ستودن، عبادت کردن و فدیه آوردن است. به سخن دیگر؛ «یشت»، یه معنی ستایش پروردگار و نیایش امشاسپندان و ایزدان است. «اوستا» را 21 یشت است و هر یشت را چند بخش؛ هر بخش را «کرده» (برآمده از کلمه اوستایی «کَرِتَ») می‌گویند. نام یشت‌های بیست و یک گانه چنین است: اهور مزد (هرمزدیشت)، امش سپنت (هفتن‌یشت کوچک و بزرگ)، اش وهیشت (اردیبهشت‌یشت)، هاور وتات (خردادیشت)، اردو یسو ر اناهیت (آبان‌یشت)، هورخشئت (خورشیدیشت)، ماونگه (ماه‌یشت)، تیشتریه (تیریشت)، درواسپا (درواسپ‌یشت یا گوش‌یشت)، میثر (مهریشت)، سرئوش (سروش‌‌‌یشت هادُخت و سرشب)، رشنو (رشن‌یشت)، فر وشی (فروردین‌یشت)، ورثرغن(بهرام‌یشت)، ویو (رام‌‌یشت)، چیستا (دین‌یشت)، اشی و نگوهی (اردیشت)، ائیر ینم خوارنو (اشتادیشت)، کو ئنم خوارنو (زامیادیشت)، هئو (هوم‌یشت)، وننت (ونندیشت). درونمایه یشت‌ها گوناگون است؛ ادعیه و نمازها، حوادث طبیعی، اخلاق و حکمت، روایت شکوه فرمانروایان ایران، رقابت ایرانیان و تورانیان، و ... را می‌توان از مایه‌ها و داستان‌ها و حکایت‌های یشت‌ها برشمرد.(1)

 در میان یشت‌ها در «زامیاد یشت» از «ریوند» (Reyvand) به گونه «رئونت» یاد شده و این نام، بر کوهی است.(2) پیش از پرداختن به «رئونت»، شایسته است درونمایه زامیادیشت را در نگاهی کوتاه، بازگوییم؛ این یشت، در نسخه‌های خطی، «کیان‌یشت» نامیده شده زیرا در پرده‌هایی، سخن از فرّ کیانی یا کَوَئنم خوارنو است و فهرستی تمام، از پادشاهان کیانی آمده است و از سخن دیگر می‌توان این یشت گرانبها را داستان ملی و کهن‌ترین چکامه رزمی ایران نامید.(3) اما «زامیاد» یعنی «زم‌ یزد» یا فرشته زمین است که در اوستا به گونه «زَم»، در پهلَوی به گونه «زمیک» و در فارسی «زمی» گفته می‌شود. در مزدیسنا، زمین نیز مانند آسمان مقدس است و خاک مانند سه عنصر دیگر (آب و آتش و هوا) بخاطر سومندی‌هایی که برای آدمی دارند در «مزدیسنا» ستوده شده‌اند و از همین روی ایرانیان، از دوران کهن، آباد کردن خاک، کشاورزی و برزیگری را از کردار نیک ‌شمرده و آن را به کارهای دیگر برتری می‌دهند. در زامیاد‌یشت از 53 کوه یاد شد است. کوه، مانند زمین، نزد ایرانیان، جنبه تقدس داشته، چنانکه زردشت پیامبر، دوران گوشه‌گیری را در سبلان می‌گذراند؛ آتشکده‌ها بر بلندای کوه شعله می‌کشند؛ آیین قربانی برای خداوند، بر بالای کوه به انجام می‌رسد و از این دست.(4)

رئونت، ریوند و ابرشهر: نام «رئونت» در بند هفتم زامیادیشت و در میان کوه‌هایی آمده است که عبارتند از: «یهمیه جتر، اذوتوه، سپنتودات، کدرواسپ، کئوایریس و قله برو سّرین، برن، کوه فرا پیّه، اودریه، کوه رئونت و کوه‌های (دیگر) که پیش از این مردمان به آنها نام دادند ...» در دنباله (در بند هشتم و نهم) آمده است: «پس این‌چنین ای سپنتمان زرتشت، دو هزار و دویست و چهل و چهار کوه. به هر اندازه که این کوه‌ها امتداد یافته به همان اندازه، او (آفریدگار) آنها را بهره پیشوایان و رزمیان و برزیگران گله‌پرور بخش نمود.»(5) استاد ابراهیم پورداود در یادداشت‌هایش بر این بخش «زامیادیشت» نوشته است: «رَئونت؛ Raēvant؛ این کلمه، صفت است به معنی باشکوه و بسا در اوستا صفت مردان یا ایزدان آمده غالباً با صفت فرهمند یا خرهمند یکجا استعمال شده چنانکه در ماه‌یشت (فقره 5) و تشتریشت (در تمام فقرات) و زامیادیشت (فقره 67) و غیره در پهلوی، «رایومند» گویند. کوه معروف رَئوَنت که جغرافیون، ریوند ضبط کرده‌اند در خراسان است و در بندهش (فصل 12 فقره 18) آمده: «کوه ریوند در خراسان است. در بالای آن، آذر برزین مهر، برقرار شده است. اسم ریوند، به معنی رایومند (شکوهمنده) می‌باشد» باز در فقره 34 همین فصل از بندهش مندرج است: «کوه گناود در نه فرسنگی طرف غربی پش ویشتاسبان واقع است در آنجائی که محل آذر برزین مهر است» در فصل 17 بندهش فقره 18 آمده: «آذر برزین مهر، تا زمان گشتاسب در گردش بوده، پناه جهان می‌بود تا اینکه زرتشت انوشه‌روان دین آورد و گشتاسب، دین پذیرفت.

آنگاه گشتاسب، آذر برزین مهر را در کوه ریوند که آن را نیز پشت ویشتاسبان خوانند فرونهاد.» بنابراین، پشت ویشتاسبان که به معنی پشت و پناه گشتاسب است، اسم دیگری است از برای کوه ریوند. ریوند یکی از شهرهای معروف نیشاپور یا ابرشهر بوده، ابن رُسته می‌نویسد: ابرشهر، دارای 13 رستاق (معرب از روستاک پهلوی) و چهار طسّوج (معرب از تسوک پهلوی، در فارسی: تسو) یعنی محل است. ریوند یکی از آن چهار طسوج است. این شهر بخصوصه بواسطه آذر برزین مهر که یکی از آتشکده‌های معروف ایران قدیم بوده شهرت داشت مانند آذر گشسب شیز (در آذربایجان) و آذر فرن‌بغ کاریان (در فارس)، بسیار متبرک و زیارتگاه بود. آذر برزین مهر، آتش طبقه برزیگران و کشاورزان، شمرده می‌شد. در توضیحات فقره 8 همین یشت ]زامیاد یشت[، از طبقات سه‌گانه ایران قدیم، صحبت خواهیم داشت. در فقره 9 دو سیروزه ]سیروزه کوچک و سیروزه بزرگ، در خرده اوستا[  و در فقره 6 آتش نیایش نیز از کوه ریوند یاد شده لابد ذکر اسم ریوند در این دو فقره به این مناسبت است که آتشکده آذر برزین مهر در آنجا بود زیرا که در نهمین فقره سیروزه به مناسبت نهمین روز ماه (آذر روز) به آذر، درود فرستاده شده چنانکه ذکر کوه اسنوند که به قول بندهش، محل آذر گشسب است در فقره 9 سیروزه و فقره آتش نیایش به همین جهت است.»(6)

ریوند، نماد سامان کشاورزی نیشاپور: با فراگرد آوردن، آنچه پیش از این گفته شد؛ اینکه ریوند و کوه رئونت در ابرشهر یا نیشابور است و آذر برزین مهر –آتشکده کشاورزان و برزیگران- بر آن، جای داشته و همچنین این گفته زامیاد یشت که آفریدگار کوه‌ها را بهره پیشوایان و رزمیان و برزیگران گله‌پرور، بخش نمود؛ رئونت را کوهی ارجمند، و ریوند را بومی مینوی می‌یابیم که آفریدگار، آن را بهره برزیگران، بخش نمود. از همین روی، نام این نوشتار را «رئونت زامیاد یشت؛ بهره‌بخش برزیگران ابرشهر نیشاپور» نهادیم. باری، «رئونت» و «ریوند»، پاره‌ای از بوم ابرشهر کهن و بخشی از میراث تاریخی و فرهنگی نیشابور نامدار است. سامان کشاورزی و آبادانی اقلیم نیشابور، از دوران کهن تا کنون، رهاورد نگاه و مهر ویژه ایزدی بر این بر و بوم است و «ریوند»، نماد و نشانی از بخشش و مهر بی‌کران پروردگار است. به امید و یاری یزدان بزرگ و نیک‌آفرین، بازشناسی «رئونت» و «ریوند» اپرشهر نیشاپور را بر پایه نسک‌های کهن و نوشتارهای اوستاشناسان، ایرن‌شناسان، تاریخ‌نگاران و پژوهشگران، در نوبت‌ها و نبشته‌های دیگر، از سر خواهیم گرفت و این، آغاز راه است. نیک، زی و نیک، پاینده باش.

پانوشت‌ها:

1. «یشت‌ها»، ج 1، ص 1- 3/1 و 8-9

2. همان، ج 2، ص 330

3. همان، ج 2، ص 207 و 316؛ ج 1، ص 8-9

4. همان، ج 2، ص 307-309

5. همان، ج2، ص 329-331

6. همان، ج 2، ص 330-331

منبع:

«یشت‌ها»، تفسیر و تالیف ابراهیم پورداود، تهران: اساطیر، 1377.

درآمدی بر شناخت شهر ریوند و شناسه‌های جغرافیایی و فرهنگی آن

 رِیوَند به عنوان یک نقطه جغرافیایی
در بازنگری و بازکاوی تاریخ ریوند، سه شناسه بنیادین جغرافیایی «کوه»، «سرزمین» (ربع) و «شهر» (قریه) ریوند –در حوزه جغرافیای تاریخی و فرهنگی نیشابور (ابرشهر)- که دارای پیوستگی جغرافیایی و استنادات تاریخی می‌باشند، بازنمایی می‌گردد.  از «ریوند»، به عنوان یک نقطه جغرافیایی –شهر (مدینه) و یا روستا (قریه)-، در متون گوناگون، سخن رفته است. ابن حوقل (قرن 4 هجری) شهرهای نیشابور را چنین بر می‌شمرد: «لنیسابور حدود واسعة و رساتیق عامرة و فی ضمنها مدن معروفة کالبوزجان و مالن المعروفة بکواخرز و خایمند و سلومک و سنکان و زوزن و کندر و ترشیز و خان روان و ازاذوار و خسروکرد و بهمن‌آباذ و مزینان و سبزوار و دیواره و مهرجان و اسفرایین و خوجان و «ریوند»، و إن جمع الی نیسابور طوس فمن مدنها الرایکان و طبران و نوقان و تروغوذ»(صورة‌الارض؛ ج2، ص 433-434) مقدسی (336؟-380 هـ.ق)، به گفته مردم روزگار خود، نیشابور را «ایرانشهر» نامیده و از «ریوند»، در کنار دیگر شهرهای قلمرو نیشابور، نام می‌برد: «و لایرانشهر: بوزجان، زوزن، طرثیث، سابزوار، خسروجرد، ازاذوار، خوجان، «ریوند»، مازل، مالن، جاجرم، و خزائنها: طوس؛ قصبتها: الطابران، النوقان، و الرادکان و جنابد، استورقان، تروغبذ، نسا: مدنها اسفینقان و السرمقان فراوة، شهرستانة، و أبیورد: مدنها مهنة، کوفن.»(احسن‌التقاسیم؛ ص50-51)
ابوعبدالله حاکم (321-405 هـ.ق)، می‌گوید: «ریوند، که ربع به آن منسوب است قریه کبیره معموره بود، بانی آن انوشروان عادل.»(تاریخ نیشابور، ص 215) ادریسی (493-560 هـ.ق)، مدُن (=شهرهای) قلمرو نیشابور را چنین نام می‌برد: «لنیسابور، حدود واسعة و رساتیق عامرة و فیها مدن کثیرة معروفة مثل: البوزجان و مالن و خایمند و سلومک و سنکان و زوزن و کندر و ترشیز و خان روان و ازاذوار و خسروکرد و بهمن‌آباذ و اسفرایین و خوجان و «ریوند» و نوقان و تروغوذ. و مدینة نیسابور، قطب لما حولها من البلاد و الأقطار و ذلک من نیسابور ...»(نزهة‌المشتاق، ج2، ص 690) اما ابوالفداء (قرن 8 هجری)، «ریوند» را با عبارت «و هی قریة کبیرة» -و آن، روستایی بزرگ است- یاد می‌کند.(تقویم‌البلدان، ص 505) باری، نام این آبادی (شهر یا قریه کبیره)، در میان شهرهای عمده نیشابور (= بخش غربی خراسان بزرگ؛ دربرگیرنده ناحیه‌ای از غرب ولایت بیهق تا شرق ولایت توس)، در کتاب‌‌های معتبر جغرافیایی و تاریخی قرون نخستین هجری آمده است. برآیند این گفتارها، «شهر ریوند» را به عنوان یکی از آبادی‌های عمده و مطرح خراسان آن روزگاران، نمایان می‌سازد.

 شهر ریوند؛ مرکز ربع ریوند
ابوعبدالله حاکم (قرن 4هـ.ق)، نشابور را در 4 ربع (= بخش) و 12 ولایت (= شهرستان، که عبارتند از: بیهق (سبزوار)، جوین، اسفراین، خبوشان (قوچان)، ارغیان، پُشت (کاشمر)، رُخ، زوزن، خواف، ازقند (اسفند)، جام و باخرز، جاجرم) معرفی می‌نماید. او دریاره ربع‌های (ارباع= بخش‌ها) نیشابور می‌نویسد: «اما ارباع نشابور، چارست: ریوند، مازل، شامات، بشفروش. و کیفیت قسمت و مساحت، آن است که از چار طرف مسجدِ جامع، به هر طرفی رفتند و تا کنارِ زمین ولایت، قری و قنوات را به آن رَبع نسبت دادند و به قریه‌ای که در آن جانب، معمور و بیشتر بود، اضافه کردند.»(تاریخ نیشابور، ص 214) او در دنباله نوشتار خود، بخش ریوند را چنین معرفی می‌نماید: «اما ربعِ ریوند، از حدِّ مسجد جامع بود تا مزرعه احمدآباد، اول حدود بیهق، طول او سیزده فرسخ. عرض او از حدود ولایت طوس تا حدود بشت. پانزده فرسخ. مشتمل بر زیاده از پانصد دیه که بعضی را یک قنات بود یا دو یا سه یا چهار یا پنج. و ریوند که ربع، به آن منسوب است، قریه کبیره معموره بُوَد ...»(همان، ص 214-215)


با این پیشینه، «شهر ریوند»، مرکز بخشی از شهرستان نیشابور، بوده که محدوده آن: از شرق، به مسجد جامع شهر نیشابور؛ از غرب، به مرز شهرستان بیهق (سبزوار کنونی)؛ از جنوب، به شهرستان بُشت (کاشمر کنونی)؛ از شمال یا شمال غرب، به شهرستان توس می‌رسیده است. این بخش، مساحتی در حدود 13 فرسنگ در 15 فرسنگ داشته است. مقدسی، گوشه‌ای دیگر از جغرافیای شهر ریوند را بر ما روشن می‌سازد او در بخشی از کتاب خود که به مسافت بین شهرهای اقلیم خراسان می‌پردازد، می‌گوید: «تأخذ من نیسابور الی ریوند مرحلة ثم الی مهرجان مرحلتین ثم الی أسفراین مثلها»(احسن‌التقاسیم، ص352) از «نیشابور» گرفته تا «ریوند» یک مرحله، سپس تا «مهرگان» دو مرحله، سپس تا «اسفراین» همان اندازه (ترجمه احسن‌التقاسیم، ج2، ص515) چنانکه می‌دانیم، شهر اسفراین –که مهرجان نیز در نزدیکی آن بوده است- در شمال غربی نیشابور واقع شده و امروزه، از طریق جاده ارتباطی موجود، فاصله این دو شهر، در حدود 170 کیلومتر، و فاصله مستقیم هوایی آنها حدود 145 کیلومتر) است. بر پایه این آگاهی‌ها؛ شهر ریوند در حدود یک‌‌پنجم نخست راه نیشابور به اسفراین، یعنی در حدود 30 تا 35 کیلومتری شمال غربی شهر نیشابور، قرار داشته است.

 برخی ویژگی‌ها و شناسه‌های جغرافیایی شهر ریوند
‌از دیگر داده‌های جغرافیایی مرتبط با «شهر ریوند» می‌توان به نهری در میان شهر، و همچنین دروازه غربی شهر –به سوی ری گشوده می‌شده- اشاره نمود که در «احسن‌التقاسیم» از آن یاد شده است.(ترجمه احسن‌التقاسیم، ج2، ص463). همچنین گفتارهای حاکم –اشاره به قنات‌های فراوان- و مقدسی که می‌گوید: «ریوند؛ ربع سریّ نزه کثیر الکروم و الأعناب الجیّدة و الفواکه الحسنة و به سفرجل لا یری مثله» بخشی پاکیزه و والا با تاکستان‌های بسیار و انگورهای نیکو و میوه‌های خوب و در آنجا گلابی‌ای است که همانند آن دیده نشده است(احسن‌التقاسیم، ص316)، نشانگر اوضاع بسامان اقتصادی و بَردهی و سودبخشی کشاورزی در «شهر ریوند» و دیگر آبادی‌های ناحیه ریوند است. همچنین «معدن فیروزه» را می‌توان به عنوان شناسه شاخص بخش ریوند نیشابور -و پیرو آن؛ شهر ریوند به عنوان مرکز بخش ریوند- نام برد. مقدسی می‌گوید: «به معادن کثیرة بنیسابور فی رستاق ریوند معدن الفیروزج و ...» معدن‌های بسیاری در نیشابور است، در رستاق ریوند، کان فیروزه است(احسن‌التقاسیم، ص326)

شناسه‌های فرهنگی ریوند
یکی از شناسه‌های شاخص ریوند که در جغرافیای تاریخی این ناحیه ثبت گردیده(احسن‌التقاسیم، ص326)، «کان فیروزه» است؛ سنگ فیروزه به عنوان سنگی بهادار و دارای ویژگی‌های ارزشی معنوی که ریشه در باورهای عموم مردم –از دیرباز تا کنون- دارد، دارای ابعاد فرهنگی ویژه‌ای است چنانکه، امروز یکی از لقب‌های نیشابور –سرزمین مادر ناحیه و شهر ریوند قدیم- با فیروزه پیوند یافته و «شهر فیروزه» نامیده می‎شود. با این پیشینه، این پندار، چندان دور از ذهن نیست که: شهر ریوند در زمان پویایی زیست‌دوران خود، نقشی برجسته در مبادلات و مناسبات اقتصادی، هنری و فرهنگی مربوط به فیروزه داشته و همچنین، به عنوان نزدیکترین شهر حوزه شمال غربی نیشابور؛ با ارتباطاتی که با مهرجان، اسفراین، آزادوار (جوین) و استوا (خبوشان) داشته، نقشی بسزا در تحولات ارتباطی، اقتصادی و اجتماعی این منطقه، ایفا می‌نموده است.
ابوعبدالله حاکم، رویه‌ای دیگر از زیست فرهنگی «شهر ریوند» را در کتاب خود، بازتاب داده است: «و ریوند که ربع به آن منسوب است ... درو مسجدی جامع منیع رفیع و خانقاه‌های بسیار.»(تاریخ نیشابور، ص215) مقدسی نیز به این مسجد جامع اشاره می‌کند: «بها جامع قد جدّد من الآجرّ» در آن مسجد جامعی است که با آجر تجدید بنا شده است.(احسن‌التقاسیم، ص317) آوردن توضیح «قد جدّد من الآجرّ» (نوسازی با آجر) با نگاه به زمان بیان این گفتار که مربوط قرن چهارم هجری (بیش از 10 قرن پیش) است، نشانگر جایگاه و اهمیت این ساختمان فرهنگی، در دورانی است که بیشتر، بنا‌ها از خشت و گل، برپای می‌گردیده‌اند، توضیح حاکم –با عبارت «منیع رفیع»- در مورد این مسجد، جایگاه و مرتبه آن را روشن‌تر می‌سازد. افزون بر این، شهر ریوند، دارای خانقاه‌هایی بوده که حاکم، به آن اشاره کرده است. وجود چند خانقاه در یک آبادی یا یک شهر، بیانگر وجود حلقه‌های پویای اندیشه‌ورزان و معناجویان در آن منطقه است.
بی‌گمان عارفان و صوفیان و اندیشمندانی از ریوند برخاسته‌اند که شوربختانه، رویدادهای ناگوار تاریخی -از یورش‌های تمدن‌سوز مهاجمان بیگانه گرفته تا بالایای ویرانگر طبیعی، مدارک کمی از آنان را به روزگار ما رسانیده است. در «معجم‌البدان» به دو تن از دانشورزان ریوند اشاره شده است؛ یکی، أبوسعید سهیل بن أحمد بن سهل الریوندى النیسابوری (دانشمند علوم حدیث، متوفی 350ق) و دیگری، محمد بن الحسن بن علی بن عبدالرحمن ابن التیلویه أبوالفضائل المعینی الریوندی الفجکشی (دانشمند لغت‌شناس و ادیب، متوفی 537ق) است.(معجم‎البدان، ج3، ص 115 و ج4، ص236) در «تاریخ نیشابور» حاکم نیز از سه تن مشایخ مولف اهل حدیث به نام‌های ابراهیم بن احمد بن محمد بن عبدالله ریوندی، سهل بن احمد بن سهل ریوندی -ابوسعید مزکّی- و محمد بن احمد بن هارون ریوندی -ابوبکر شافعی نیشابوری- نام برده شده است.(ص155، 163و174) همچنین ابوعبدالله حاکم، سه تن دیگر از اهالی سرشناس ریوند را بدین شرح یاد می‌کند: «در اولِ اسلام، حکّام ماوراء‌النهر، سه برادر بودند: محمد و عطریف و مسیّب، هر سه از ریوند. هر یک، در آن مملکت، درم و دینار بسیار زدند و آثار آن پیداست.»(تاریخ نیشابور، ص215)
اما «بُرزین‌ مهر» را باید شایان‌ترین شناسه فرهنگی ریوند معرفی نمود که البته با پویایی و سامان کار کشاورزی در بوم ریوند بی‌مناسبت نیست.(10) «خرده‌اوستا» در بخش «آتش بهرام نیایش»؛ بر کوه ریوند، ستایش و آفرین گفته و در گزارش پهلَوی آن آمده است: «جای آذر برزین مهر، در کوه ریوند است. کار آذربرزین‌مهر، کشاورزی (واستریوشی) است، از یاوری این آتش است که کشاورزان (واستریوشان)، در کار کشاورزی، داناتر و تخشاتر و پاکیزه‌تر (شستک‌جامه‌تر) هستند.» (خرده‌اوستا، ص132؛ یسنا، ص184) ابراهیم پورداوود درباره برزین‌مهر نوشته است: «این آتشکده کشاورزان در خراسان و پایگاه آن، بر بالای کوه ریوند در ابرشهر یا نیشاپور بوده و با این همه پیدا کردن ویرانه آن، امروزه در آن سرزمین، آسان نیست.»(یسنا، ص185) و درباره «شهر ریوند» و پیوند آن با «آذر برزین‌مهر» می‌نویسد: «ریوند یکی از شهرهای معروف نیشاپور یا ابرشهر بوده، ابن رُسته می‌نویسد: ابرشهر، دارای 13 رستاق (معرب از روستاک پهلوی) و چهار طسّوج (معرب از تسوک پهلوی، در فارسی: تسو) یعنی محل است. ریوند یکی از آن چهار طسوج است. این شهر، بخصوصه بواسطه آذر برزین مهر که یکی از آتشکده‌های معروف ایران قدیم بوده شهرت داشت؛ مانند آذرگشسب «شیز» (در آذربایجان) و آذرفرن‌بغ «کاریان» (در فارس)، بسیار متبرک و زیارتگاه بود.»(یشت‌ها، ج2، ص230)

 فهرست منابع:
- «احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم»، تالیف شمس‌الدین ابی‌عبدالله محمد المقدسی، بیروت: دار صادر، ۱۹۰۶م/ ۱۲۸۵ق.
- «احسن‌التقاسیم فی معرفة الاقالیم» تالیف ابوعبدالله محمد بن احمد مقدسی، ترجمه علینقی منزوی، تهران: شرکت مولفان و مترجمان ایران، 1361.
- «تاریخ نیشابور»، ابوعبدالله حاکم نیشابوری، ترجمه محمد بن حسین خلیفه نیشابوری، مقدمه و تصحیح و تعلیقات محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران: آگه، 1375.
- «تقویم البلدان»، تالیف اسماعیل بن علی ابوالفداء، قاهره: مکتبة الثقافة الدینیة، 2007م.
- «خرده اوستا؛ بخشی از کتاب اوستا»، تفسیر و تالیف ابراهیم پورداود، تهران: اساطیر، 1386.
- «صورة الارض»، تالیف ابی‌القاسم ابن حوقل النصیبی، بیروت: دارصادر، 1317ق/ 1938م.
- «معجم البلدان»، شهاب‌الدین أبی عبدالله یاقوت بن عبدالله الحموی الرومی البغدادی، بیروت: دار احیاء الثراث العربی، ۱۳۹۹ق./۱۹۷۹م.
- «نزهة المشتاق فی إختراق الآفاق»، تالیف شریف الادریسی، بیروت: عالم‌الکتب‏، ۱۴۰۹ق./۱۹۸۹م.
- «یسنا؛ بخشی از کتاب اوستا»، تفسیر و تالیف ابراهیم پورداود، تهران: اساطیر، 1387.
- «یشت‌ها»، تفسیر و تالیف ابراهیم پورداود، تهران: اساطیر، 1377.

کوه ریوند، بام خراسان

ابن فقیه، جغرافیدان قرن سوم هجری، می‌گوید: «و أمّا نار زردشت فهی بناحیة نیسابور و لم تحوّل، و هی أحد الأصول من نیرانهم» آتش زردهشت (زرتشت)، آن در سرزمین نیشابور است و آن را به جای دیگر نبرده‌اند و آن، یکی از آتش‌های بنیادی‌شان است.(البدان، ص505) ابراهیم پورداوود، ایران‌شناس و اَوِستاشناس فقید معاصر (1264-1347ش)، در گزارش نخستش بر «گات‌ها» (کهن‌ترین بخش اَوِستا)، نوشته است: «در سنّت است که در آغاز آفرینش، آتش نیز هستی یافت و سه بخش گردیده از جنبش باد گرد جهان تا آنکه هر یک بجائی آرام گرفت ... آتش سوم، آذر برزین مهر نام دارد و آن، آتش برزیگران است که در خراسان به محل ریوند نیشابور فرود آمد.»(گات‌ها، ص24)
در «بندهش هندی» آمده است: «کوه ریوند به خراسان است، که آتش برزین بر آن نشست، او را (نام) ریوند از آن است که باشکوه است.»(بندهش هندی، ص 88) رقیه بهزادی، در یادداشت‌هایش بر بندهش هندی، درباره «آتش برزین» نوشته است: «آذربرزین‌مهر: نام آتشی است که از آن برزیگران و کشاورزان بود و در سرزمین خراسان؛ در ابرشهر (نیشابور) بالای کوه ریوند جای داشت، برزین‌مهر به معنای مهر بلندپایه است.»(بندهش هندی، ص240) استاد مهرداد بهار نیز در یادداشت‌هایش بر «بندهش»، نوشته است: «کوه ریوند در خراسان، در حدود نیشابور است.»(بندهش، ص185)


پورداوود، در یادداشت‌هایش بر «زامیاد یشت» درباره «رئونت» و «ریوند» می‌گوید: «رَئونت؛ این کلمه، صفت است به معنی باشکوه و بسا در اوستا صفت مردان یا ایزدان آمده غالباً با صفت فرهمند یا خرهمند یکجا استعمال شده چنانکه در ماه‌یشت فقره 5 و تشتریشت در تمام فقرات و زامیادیشت فقره 67 و غیره در پهلوی، رایومند گویند. کوه معروف رَئوَنت که جغرافیون، ریوند ضبط کرده‌اند در خراسان است و در بندهش فصل 12 فقره 18 آمده: «کوه ریوند در خراسان است. در بالای آن، آذر برزین مهر، برقرار شده است. اسم ریوند، به معنی رایومند (شکوهمنده) می‌باشد» باز در فقره 34 همین فصل از بندهش مندرج است: «کوه گناود در نه فرسنگی طرف غربی پش ویشتاسبان واقع است در آنجائی که محل آذر برزین مهر است» در فصل 17 بندهش فقره 18 آمده: «آذر برزین مهر، تا زمان گشتاسب در گردش بوده، پناه جهان می‌بود تا اینکه زرتشت انوشه‌روان دین آورد و گشتاسب، دین پذیرفت آنگاه گشتاسب، آذر برزین مهر را در کوه ریوند که آن را نیز پشت ویشتاسبان خوانند فرونهاد.» بنابراین، پشت ویشتاسبان که به معنی پشت و پناه گشتاسب است، اسم دیگری است از برای کوه ریوند. ریوند یکی از شهرهای معروف نیشاپور یا ابرشهر بوده.»(یشت‌ها، ج2، ص330)
ابراهیم پورداود، در نوشتار «آتش» که پی‌افزودی است بر «یسنا» (یکی از بخش‌های اوستا)، می‌نویسد: «آذر برزین ‌مهر که از آن برزیگران و کشاورزان بود در سرزمین خراسان در ابرشهر (نیشاپور) بر زبر کوه ریوند، جای داشت.» مهرداد بهار نیز نوشته است: «در اعصار جدیدتر، کوه ریوند، در خراسان قرار داشته و آذر برزین‌مهر بر آن بوده است، نزدیک نیشابور. این زمان نیز کوه‌های شمالی نیشابور، ریوند خوانده می‌شود.»(بندهش، ص172)
در جغرافیای امروز، رشته کوه بینالود که بر شمال دشت نیشابور واقع شده، افراشته‌ترین و پیوسته‌ترین کوهستان خراسان و «بام» خراسان نامیده می‌شود، این کوهستان، به شایستگی، تجسم‌بخش معنای ریوند (دارنده شکوه و جلال) است. این رشته‌کوه، به طول 125 کیلومتر، با جهت شمال غربی به جنوب شرقی، در حوزه شمالی دشت نیشابور قرار گرفته و حائل طبیعی بین شهرستان‌های نیشابور و مشهد است. در دایرة‌المعارف بزرگ اسلامی درباره «بینالود» آمده است: کهن‌ترین متنی که از این کوه، نام برده‌؛ «یشتها»ست و در «زامیادیشت»، از این کوه به نام «رئونت» و در «بندهش» به نام «ریوند» یاد شده است. ریوند، در زبان اوستایی؛ شکوهمند، تابان، دارد و بخشنده دارایی معنی می‌دهد.(دایرة‌المعارف بزرگ اسلامی، ج13، ص460-461) منشی‌زاده نیز بینالود، را کوه ریوند یا پشته گشتاسبان (ویشتاسبان) دانسته که در بندهش از آن یاد شده است.(Topograpisch…, p.209-213)

>>> منابع:
- «البلدان»، تالیف ابی عبدالله احمد بن محمد بن اسحاق الهمذانی، تحقیق یوسف الهادی، بیروت: عالم‌الکتب، ۱۴۱۶ق/۱۹۹۶م.
- «بندهش هندی؛ متنی به زبان پارسی میانه»، تصحیح و ترجمه رقیه بهزادی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1388.
- «بُندهش»، فرنبغ دادگی، گزارنده مهرداد بهار، تهران: توس، 1390.
- «دایرة‌المعارف بزرگ اسلامی»، زیر نظر کاظمی موسوی بجنوردی، تهران: مرکز دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی، 1383.
- «گاتها: کهن‌ترین بخش اوستا»، دو گزارش از ابراهیم پورداود، تهران: اساطیر، 1389.
- «یشت‌ها»، تفسیر و تالیف ابراهیم پورداوُد، تهران: اساطیر، 1377، ج2، ص 330.
Monchi-Zadeh, D, 1975, Topograpisch-historische Studien zum Iranischen Nationalepos, Wiesbaden: Franz Steiner, p.209-213