پژوهشنامه رئونت شناخت

رئونت یا ریوند؛ نام مزدیسنایی بوم نیشابور، نام ناحیه‌ای باستانی در سرزمین نیشابور و جایگاه آتشکده آذر برزین مهر

پژوهشنامه رئونت شناخت

رئونت یا ریوند؛ نام مزدیسنایی بوم نیشابور، نام ناحیه‌ای باستانی در سرزمین نیشابور و جایگاه آتشکده آذر برزین مهر

انگیزه دینی ایجاد ابرشهر

شهر باستانی نیشابور، افزون بر دیگر دروازه‌های شهر، چهار دروازه بزرگ داشته که هر چهار دروازه، رو به سوی خورشید داشته‌اند و هنگام برخاستن خورشید، نخستین پرتوهای آفتاب از هر چهار دروازه به اندرون شهر می‌تابیده است. چنانکه می‌دانیم این نوع ساختمان را در فرهنگ معماری جهان به نام پارتی می‌شناسند. و ریوند و ابرشهر یکی از بزرگ‌ترین شهرهای تیره‌ی پارت است که «شهر دروازه‌های خورشید»ش می‌نامیم. باید گفت افزون بر همه موجبات طبیعی و اقلیمی، کوهستان بلند و پرآب روان بینالود، آب‌های زیرزمینی، جاده ابریشم و موقعیت طبیعی که نشابور را دروازه خراسان نموده‌ است، چند انگیزه‌ دیگر نیز برای ایجاد و گسترش ابرشهر نیشابور وجود دارد که در اینجا با بهره‌گیری از بخش‌هایی از نوشتار «نیشابور؛ شهر دورازه‌های خورشید» پژوهشگر ارجمند، فریدون جنیدی -مؤسس بنیاد نیشابور (سازمان پژوهش فرهنگ ایران)، به انگیزه دینی ایجاد ابرشهر نیشابور و بازشناسی درونمایه‌های مرتبط با کهن‌شهر نیشابور، همچون ریوند،آتشکده آذر برزین مهر، دریای سو، نیایشکده آناهیتا و اشک‌آباد می‌پردازیم.

 

 

نیشابور را چهار دروازه بزرگ، بوده است که هر چهار، رو به سوی خورشید داشته‌اند و هنگام برخاستن خورشید، نخستین پرتوهای آفتاب از هر چهار دروازه به اندرون شهر می‌تابیده است. و اگر چه نقشه آن شهر در دست نیست ولی می‌توان به یاری اندیشه، این نقشه را چنانکه در نگاره آمده است، مجسم کرد.

این آگاهی را «امام الحاکم» نیشابوری در تاریخ نیشابور به ما می‌دهد. که چون شاپور، خواست که شهر نشابور بنا کند، چهار دروازه در چهار سوی آن، چنان بساخت که همگام برآمدن آفتاب از هر چهار دروازه، آفتاب به درون شهر می‌تابد. هنوز در خانه‌های کهن زرتشتیان یزد و کرمان، نخستین پرتو آفتاب نیز بر «پسکم مس» می‌تابد. این خانه‌ها که به سبک معماری پارتی ساخته می‌شود، دارای چهار پسکم [Paskam] یا صفه است که در چهار سوی سرای قرار دارند، هر پسکم، ایوانی با آسمانه‌ی زخمی (سقف ضربی) است که به اتاق‌ها راه دارد. یکی از این پسکم‌ها، راه ورودی سرای است و دو پسکم دیگر دو سوی محل رفت و آمدهای روزانه است و پسکم بزرگ (که پسکم مس خوانده می‌شود)، از دیگر پسکم‌ها بلندتر و سر آن از پشت بام بالاتر است، چنان که نخستین پرتو خورشید بر آن می‌تابد و آغازگاه بامداد، یا نماز بامداد را آگاهی می‌دهد ... این پسکم، اوستا خوانده می‌شود، و همواره گیاه سبز و گلدان و گلاب و بوی خوش، چون اسپند و کندر و عود در آنجا موجود است و کسانی که تن پاک دارند، می‌توانند بدان گام نهند. بدین روی، گاهگاه آن را «پسکم پاک» نیز می‌نامیم. چنانکه می‌دانیم این نوع ساختمان را در فرهنگ معماری جهان به نام پارتی می‌شناسند. و ریوند و ابرشهر یکی از بزرگ‌ترین شهرهای تیره‌ی پارت است که «شهر دروازه‌های خورشید»ش می نامیم.

 

نیشابور، کهن شهر سرزمین پارت 

- انگیزه‌ی دینی ایجاد ابرشهر:

افزون بر همه موجبات طبیعی و اقلیمی، کوهستان بلند و پرآب روان بینالود، آب‌های زیرزمینی، جاده ابریشم و آن موقعیت طبیعی که نشابور را دروازه خراسان کرد، چند انگیزه‌ی دیگر نیز برای ایجاد و گسترش شهر وجود دارد.

نخست کوه ریوند (28) که با داشتن کان اورانیوم، گهگاه شبانگاهان در برخی از جاها نورباران می‌شود. و این شگفتی بزرگ در مردمانی که با دل روشن، نور و فروغ را گرامی می‌داشته‌اند و ستایش می‌کرده‌اند، ایجاد شکوه و احترام بدان کوه را می‌کرده است. به طوری که یکی از سه آتشکده بزرگ ایران باستان بر فراز آن کوه قرار دارد. (29)

وجود کان زغال‌سنگ در همان کوه که موجب ایجاد گاز متان می‌شود و کمک می‌کند که آتشکده خودسوز «برزین مهر» (30) پیدا شود چنان که دقیقی در گشتاسب‌نامه (پیوست شاهنامه‌ی فردوسی) در باره آذر برزین می‌گوید:

که آن مهر برزین، بی‌دود بود

منوّر نه از هیــــزم و عود بود

وجود چشمه‌ای سبز بر فراز کوه بینالود و دریای سو [Sow] بر فراز کوه ریوند (چند میلی شرق آتشکده برزین مهر) که هر دو از شگفتی‌های طبیعت است و بی‌آنکه چشمه‌ای، رودی بدان بپیوندد، در همه هنگام‌های سال به یک اندازه آب دارند؛ آبی بس زیبا و درخشان و برای ایرانیان که آب را همواره همراه با دیگر عناصر مثل خاک و باد و آتش گرامی داشته‌اند، وجود این دو پدیده، با شگفتی و گرامی‌داشت فراوان موجب پدید آمدن نیایشکده‌ی آب (آناهیتا) در این ناحیه گردید چنان که از دیرباز از دورترین جای‌ها برای زیارت آن به نشابور می‌آمدند. و یکی از این زیارت‌های تاریخی حرکت یزدگرد اول است به نیشابور که برای نیایش آب و زیارت آن چشمه به نیشابور آمد (31) و چون این پدیده‌ها بسیار دیرین و کهنسال است و بزرگی بینالود و دیگر مواهب طبیعی همراه با آن بسی دیرین‌تر از دوران پیدایی انسان است، پس به ریوند یا نشابور و ابرشهر اجازه می‌دهند که در زمانی بس دور، بصورت شهر درآمده باشد. در شاهنامه از هنگام «ریومیز» پیرامون پنج هزار سال پیش یاد می‌شود اما این دلیل آن نیست که پیش از آن نیز وجود نداشته باشد.

از پشت ویشتاسبان یا کوه ریوند که آتشکده برزین مهر بر فراز آن شعله می‌کشیده است در زمان گشتاسب یاد می‌شود که آن نیز زمانی پیرامون سه هزار و پانصد سال پیش دارد. نام کوی داربجرد، زمان هخامنشیان را به یاد می‌آورد. از زمان اشکانیان که هیچ آگاهی از اینان بدست نمی‌آید، نشانه‌ای در نزدیکی شهر نشابور هست و آن روستای اشک‌آباد در چند میلی جنوب شهر، در میان  کویر کوچک دشت نشابور است که به «اشق آباد» دگرگون شد و امروز «عشق آباد» به فتح «ع» نوشته می‌شود تا هنگام ساسانیان که به نام نیوشاپوهر نمایان می‌شود.

 

- ترکیب شهر و حرکت آن در دوره های تاریخی:

ایرانیان، چندهزار سال پیش از پیدایی یونان در شهرسازی خود به ردیف دیوارهای راست و کوچه و توالی خانه‌ها در امتداد معین دست یافته‌اند که باز خیلی زودتر از غربیان آنان را به ساخت شهرهای شترنجی رهنمون گردید.(31) همه ایرانیان یا تازیان جغرافی‎نویس نیز، این را یادآور شده‌اند که صورت شترنجی نشابور، پدیده‌ای ایرانی است. اما برخی از پیروان یونان این را نیز پدیده‌ای یونانی دانسته‌اند که اسکندر با خویش به ایران آورد.(33)

تعداد کوی‌ها که به 64 می‌رسد و گاه کم و زیاد می‌گردد این سخن را استوار می‌سازد مگر آنکه شهر در برخی از دوره‌ها بر اثر جنگ یا زمین‌لرزه و آب‌خاست، ویران شده که شمار محله‌هایش کم می‌گردد و گاه بر اثر رونق و شکوه بازار صنعت و فرهنگ بر شمار آن افزوده می‌شود، اما همواره پیرامون همین شصت و چهار خانه شترنگ است!

اکنون بپردازیم به خراب شدن ریوند (که روشن نیست در چه زمان بوده) و ساختن شهر تازه‌ی نیوشاپوهر؛ الحاکم در تاریخ خود یادآور می‌شود که از مسجد جامع بسوی غرب تا احمدآباد سبزوار را «ریوند» نامند. پس شهر باستانی ریوند، بی‌هیچ گمان در این منطقه است و شاپور اول (شاپور دوم نیز به آبادی نشابور افزود) شهر تازه را در سوی شرقی آن بنا کرده است و ریوند را ویرانه نهاده است مگر آن که مردمان، خود بنا به علاقه‌ی خویش، به آبادانی بخش‌هایی از آن همت گماشته‌اند.

پس از اسلام، شهر به سوی ریوند گسترش می‌یابد و آن را در بر می‌گیرد چنان که مسجد جامع نیز، در مرز ریوند و نشابور ساخته می‌شود آنگاه شهر به سوی غرب ریوند کشیده می‌شود تا به دروازه ی پول (که در نقشه نشان داده شده است و بر روی رودخانه‌ای موسمی به نام کال جینگل) رودخانه‌ی جنگل بنا شده می‌رسد.

از سوی شرق نیز، شهر گسترده می‌شود زیرا که در نوشته‌های پس از اسلام به دروازه‌ی شرقی به نام «باب ابی اسود» در شرق بر می‌خوریم که نشان می‌دهد پیش از اسلام ساخته نشده است زیرا در آن صورت، نامی فارسی به خود می‌گرفت.

استخری، در سده‌ی چهارم باروی این شهر را بصورت چهارگوشه‌ای معرفی‌می کند، که هر یک از برهای آن، یک فرسنگ بوده است. اما این را نیز می‌افزاید که دو محله‌ی پرجمعیت نیز در بیرون شهر قرار دارد. بنابراین کلا شهر بصورت مستطیل در می‌آید. در زمان سلجوقیان نیز که شهر گسترده‌تر می‌شود، چیزی که حتی در نشابور امروز هم دیده می‌شود و این بدان روی است که شهر در دامنه‌ی کوه بینالود برای دست یافتن به آب مورد نیاز به دو سو کشیده می‌شود.

در نوشته‌های باستانی، از چهار رود که در میانه‌ی شهر جاری است سخن می‌رود. این رودها به گفته‌ای؛ شقاندیر، دارای بشتقان و خروه نام داشته و به گفته‌ی الحاکم؛ مازول، شامات، ریوند، بشتفروش. امروز این نام‌ها دگرگون شده و سه رشته از این رودها، در شور کنونی جاری است که دو شاخه‌ی آن، آب موسمی دارد و یکی که آب میرآباد را به شهر می‌رساند، همواره آب دارد.

این سه رود از شرق به غرب، نخستین، آب کال غار، دیگری آب کال میرآباد و سومی آب کال جینگل را از بینالود به سوی جنوب می‌آورند.

چهارمین رود را اگر رودخانه‌ی «خرو» بگیریم، حد شرقی شهر را بسی بسوی شهر تا نزدیک قدمگاه می‌رساند و این بسی دور می‌نماید و درست همان رود بشتقان (33) است که امروز از میان شهر باستانی می‌گذرد، و بنا بر گفته‌ی حمدالله مستوفی(34) عمرولیث در کنار آن، کاخی ساخته است و این کاخ اگر کاوش شود، در میان ویرانه‌های باستانی پیدا خواهد شد.

بزرگ‌ترین و زیباترین شهر جهان و ستمکش‌ترین آنها پس از اسلام نیز چندین بار ویران گردید. در حمله‌ی غزان که همه‌ی آثار فرهنگ و از آن میان، کتاب‌های هفده کتابخانه‌ی عمومی شهر را به آتش و باد دادند و خاندان‌های بزرگ ایران را از بیخ و بن برکندند. در یورش چنگیز، شهر با خاک یکسان گردید. پس از ایلغار چنگیز، نشابوریانی که در شهرها و آفاق دیگر می‌زیسته‌اند بدان شهر بازگشتند و دوباره آن را ساختند چنان که ابن بطوطه که در این زمان به نشابور آمده بود از بزرگی آن و از چهار رودی که در آن جریان دارد سخن گفته است، اما باز در حمله‌ی تیمور، تباهی‌های فراوان دید. چهار زلزله‌ی بزرگ در سال های 555، 666، 808 شهر را ویران ساخت. و آخرین ستم را برادران افغان در شورشی که علیه شاه سست‌عنصر و بی‌کفایت صفوی کردند ... و حق هم داشتند، بر پیکر این شهر وارد آوردند و از آن زمان پشت نشابور چنان شکسته است که چنان که باید و شاید هنوز برنخاسته است!

 

- پانوشت‌ها:

28. این همان کوهی است که کان فیروزه در آن قرار دارد و افزون بر آن کان های دیگری چون ذغال سنگ و گوگرد و نمک و گچ و مس از آن بر می آمده است.

29. نگارنده خود در سن شانزده سالگی یکی از این نور افشانی های شگفت انگیز را شبانگاه بر افراز کوه به چشم دیده است، که چگونه نوری از کوه برآمد و با پیچ و تاب نزدیک به دو میل به آسمان رفت و با چنبره ای که به خود گرفت به شکل یک علامت سوال بزرگ درآمد و آن گاه از همان را برگشت و خاموش شد.

30. سه آتشکده ی بزرگ ایران باستان هر یک به طبقه ای از مردم تعلق داشت؛ 1. آتشکده ی آذرگشنسب در نزدیکی دریاچه ی ارومیه، ویژه ی شاهان و ارتشتاران 2. آتشکده ی آذر فرنبغ (فره ایزدی) در فارس، ویژه ی موبدان و دبیران 3. آتشکده ی برزین مهر در خراسان، ویژه ی کشاورزان و پیشه وران. نگارنده از سه سال پیش بدنبال آتشکده ی ّبرزین مهر بوده ام تا با آگاهی و کشفیات پی در پی جایگاه آن را در نزدیک روستای بزرگ «بورزنی» بر فراز کوه ریوند پیدا کردم و آن گاه به باستان شناسی آگاهی دادم و چند گروه باستانشناسی را به نیشابور و آتشکده ی برزین مهر رهنمون گردیدم و چند سال بعد یکی از آتشکده های جنبی آن اتشکده را در روستای «ریبد» سبزوار (که در زمان های پیشین جزو نیشابور بوده) به عنوان آذر برزین معرفی کردند و اگر چه این معرفی هنوز بصورت علمی تایید نشده است اما دلایل فراوان بر رد آن و اثبات محل واقعی در بورزنی در دست هست که این گفتار را جای پرداختن بدان نیست.

31. کشفیات تپه ی زاغه ی قزوین که به دست باستان شناسان ایرانی صورت گرفت نمونه ای از مادرشهرهای جهان را درهشت هزار سال پیش نشان می دهد که در دهکده ای کوچک در آن هنگام دور، دستیابی ایرانیان را به مقدمات شهرسازی ثابت می کند. نگاه کنید به دفتر اول همین مجموعه مقاله ی دکتر صادق ملک درباره ی تپه ی زاغه

32. امروز که کم کم از زیر فشار غرب گرایی نیم سده ی اخیر بیرون می آییم بهتر روشن می شود که اسکندر از یونان وحشیگری، تباهی، آتش سوزی، مرگ، درد، ویرانی و آتش کشیدن کتاب ها را به همراه آورد، نه شیوه ی شهرسازی شترنجی را!

33. بشتقان معرب پشتکان= پشته ها، نام باستانی دهکده ی بسیار زیبا، بزرگ و آباد «بوژان» است که در شمال شرقی نیشابور امروز و شمال نشابور باستانی واقع است.

34. نزهة القلوب، رویه ی 182.

 

- منبع: جنیدی، فریدون. «نیشابور؛ شهر دروازه های خورشید»، وب‌گاه بنیاد نیشابور؛ سازمان پژوهش فرهنگ ایران. تاریخ مشاهده: 15 فروردین 1385. به کوشش ققنوس شرق، ابرشهر: دانشنامه نیشابور، فروردین ماه 1385.

 
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.