پژوهشنامه رئونت شناخت

رئونت یا ریوند؛ نام مزدیسنایی بوم نیشابور، نام ناحیه‌ای باستانی در سرزمین نیشابور و جایگاه آتشکده آذر برزین مهر

پژوهشنامه رئونت شناخت

رئونت یا ریوند؛ نام مزدیسنایی بوم نیشابور، نام ناحیه‌ای باستانی در سرزمین نیشابور و جایگاه آتشکده آذر برزین مهر

رئونت چیست؟

رَئِوَنْت [Raēvant][۱][۲][۳] نام باستانی نیشابور در کتاب اوستا[۴][۵][۶]؛ نام کوه، منطقه و شهری در نیشابور[۷]؛ کوهی در نیشابور که جای آتشکده آذربرزین مهر در آن، بوده است.[۸] رئونت، نام بوم نیشابور، پیش از نام ابرشهر بوده که در متون مزدیسنایی دیده می‌شود. این نام، در زبان پهلوی به رِیْوَنْد، دگرگون گردیده است.[۹] رِیْوَنْد، به عنوان یکی از نواحی نیشابور، تا امروز پایدار است[۱۰] و نام ریوند، در گویش نیشابوری، به همان صورت پَهلَوی خود، یعنی رِیْوَنْد (یا به صورت مخفف شده: رِوَنْد) حفظ شده و کاربرد دارد.[۱۱]


نام‌شناخت

واژه رئونت، صفت است[۱۲] و به معنای دارنده جلال و شکوه و فروغ،[۱۳] و در اوستا، به عنوان صفت برای مردمان، ایزدان و اهورامزدا کاربرد بسیاری یافته است[۱۴] و بیشتر با صفت فرهمند یا خرهمند به صورت یکجا به کار رفته است[۱۵] رئونت، در متون گوناگون، به گونه‌های دیگری همچون رایومند، ریوند، ریون و رئوَئوته نیز آمده است.[۱۶] بخش نخست واژه رئونت؛ «رَئِ‍» و بخش پایانی آن؛ «وَنتَ» است. «رئ‍ِ» ،‍ به معنی درخشندگی؛ و «ونتَ» نیز پسوند مالکیت است و همان است که امروز در زبان فارسی، «وند» ش می‌نامند. «وند» به معنی دارنده، هنوز در دماوند، الوند و راوند دیده می‌شود. این واژه، در گذر زمان و دگرگونی زبان، از اوستائی به پهلوی، به گونه «رای‌اومند» (رایومند[۱۷]) درآمد که «اومند» در آن، همان پسوند «دارایی» است، و در نوشته‌های پهلوی، این واژه، به عنوان صفتی برای خداوند آمده است و در سرآغاز بیشتر نامه‌های پهلوی، به چشم می‌خورد: «پَت نام ای داتار اوهرمزدی رایومندی خَورَه اومند»: به نام دادار اورمزد رایومندِ فرهمند. اما چون این واژه به گونه نام، بر شهری نهاده شد، دگرگونی چندان در آن راه نیافت و هم‌اکنون نیز بخش غربی نیشابور تا مرز سبزوار، رِیوَند (Reyvand) نام دارد.[۱۸]


در اوستا

رئونت و گونه پهلوی آن (ریوند)؛ در اوستا، نام کوهی است.[۱۹] رئونت و ریوند در دو دفتر از کتاب اوستا به چشم می‌خورد: در بخش زامیادیشت از دفتر یشت‌ها، نام این کوه در میان کوه‌هایی که از کوه هرئیتی (= هربرز یا البرز) رستند و در کنار نام کوه‌هایی همچون سپنتودات، کدرواسپ، کئوایریس و ... آمده و گفته شده «به هر اندازه که این کوه‌ها امتداد یافته به همان اندازه او (آفریدگار) آنها را بهره پیشوایان و رزمیان و برزیگران گله‌پرور، بخش نمود.»[۲۰][۲۱] در «آتش بهرام نیایش» از دفتر خرده‌اوستا، به خشنودی کوه ریوند و چند آذر و ایزد مقدس آیین مزدیسنایی، ستایش و نیایش و آفرین گفته شده است: «ای آذر اهوره‌مزدا! کوه ریوند مزدا آفریده، فرّ کیانی مزداآفریده، آذر اهوره‌مزدا، ای آذر اَشَوَنِ ارتشتاران! ای ایزد فَرِّه‌مند! ای ایزد درمان‌بخش! آذر اهوره‌مزدا با همه آتشها! ای ایزد نریوسنگ، آذر نافه شهریاری! شما را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین!»[۲۲][۲۳] همچنین؛ کوه ریوند، در کنار آذران، ایزدان و جای‌های مقدس آیین مزدیسنا، در پاره نهم (آذر) دو بخش «سیروزه کوچک» و «سیروزه بزرگ» از دفتر خرده‌اوستا، همچون «آتش بهرام نیایش» از این دفتر، ستوده شده است.[۲۴][۲۵] کوه ریوند، پایگاه آذر برزین مهر، یکی از سه آتشکده نامبردار ایران‌زمین بوده، ابراهیم پورداود دربارهٔ برزین‌مهر نوشته است: «این آتشکده کشاورزان در خراسان و پایگاه آن، بر بالای کوه ریوند در ابرشهر یا نیشابور بوده، با اینهمه پیدا کردن ویرانه آن، امروز در آن سرزمین، آسان نیست.»[۲۶]


در متون پهلوی

بر پایه متون پهلوی همچون بندهش، روایت پهلوی و گزیده‌های زادسپرم؛ ریوند یکی از ۲۲۴۴ کوهی است که از البرزکوه، رست. نام این کوه، در کنار نام کوه‌های پدشخوار و داراسپند، ذکر شده است. در اعصار جدیدتر، کوه ریوند، در خراسان قرار داشته. گشتاسب‌شاه، آذربرزین مهر برآن نهاد، نزدیک نیشابور و به همین جهت آن را پشته گشتاسپان نیز می‌خوانند. او را ریوندی این است که رایومند است. در این زمان نیز کوه‌های شمالی نیشابور، ریوند خوانده می‌شود. ظاهراً بر فراز این کوه، دریاچه‌ای نیز وجود داشت که به همین نام معروف بود.[۲۷]


شهر رئونت

رئونت یا ریوند، نامی است که بر شهر یا منطقه‌ای که در پای کوه رئونت (ریوند) قرار داشته بوده است. ابراهیم پورداود دربارهٔ این شهر نوشته است: «ریوند، یکی از شهرهای معروف نیشاپور یا ابرشهر بوده؛ ابن رسته می‌نویسد: ابرشهر دارای ۱۳ رستاق (معرب از روستاک پهلوی) و چهار طسوج (رجوع به تسوک پهلوی، در فارسی: تسو) یعنی محل است. ریوند یکی از آن چهار طسوج است.» این شهر، بخصوص به واسطه آذربرزین مهر که یکی از آتشکده‌های ایران قدیم بوده، شهرت داشت.[۲۸]


دگرگونی رئونت و بجایگزینی آن

نیشابور، در پی تحولات تاریخی، اجتماعی و فرهنگی؛ دگرگونی‌های فراوانی، بر خود دیده و نام آن نیز از این رویدادها دگرگون گردیده است. نیشابور (نیوشاپوهر) نامی است که از دوره ساسانی بر این دیار نهاده شد، و نام ابرشهر (اپرنک‌شهر)، متأثر از زیست اپرن‌ها یا اپرنی‌ها در این منطقه در دوره اشکانی (پارتیان) است و رئونت یا ریوند، که از بازکاوی جغرافیای تاریخی این دیار در متون مزدیسنایی به دست می‌آید، نام این بوم، در کهن‌ترین دوران است.[۲۹][۳۰][۳۱] فریدون جنیدی از دگرگونی نام رئونت و ریوند به ابرشهر، چنین خبر می‌دهد: «شهر رئونت جایگاه پارتیان بود، و پارتیان فرمانروایی نیکشان که استوار فرمانروایی همه تیره‌ها و دودمان‌ها بوده بر دست اردشیر پارسی از میان رفت، از چیرگی وی خشنود نبودند؛ و نیز با آنکه نام پسر اردشیر (شاپور: اشاره به نام کنونی نیشابور که دگرگونه شده «نیوشاپوهر» است)، بر شهرستان بماند همرأی نبودند، و بدین روی، برای این شهر، صنعتی اندیشیدند که ابرشهر بوده باشد به معنی شهر برین، شهر بالاتر، و از آنجا که در نوشته‌های پهلوی این نام به گونهٔ اَپَرشهر آمده است، می‌توان در این داوری بی‌گمان بود که این صفت در همان زمان ساسانیان بدان داده شده باشد، به گونه‌ای همان نام پیشین (رئونت) را که دارندهٔ شکوه بوده باشد، زنده نگاه دارند!»[۳۲] سِبِئوس، مورخ ارمنی سده ۷ میلادی، ابرشهر را در خراسان و نزدیک نیشابور، نوشته است که نشان می‌دهد ابرشهر و نیشابور، در این زمان، در محل جدا از یکدیگر بوده‌اند و احتمال می‌رود بعدها، و شاید در دوره ساسانی، این دو منطقه مجاور به صورت واحدی درآمده باشند و شهر نیشابور، چنان‌که حمزه اصفهانی نوشته است، مرکز ابرشهر شده باشد.[۳۳]


دوران اسلامی و معاصر

رئونت اوستایی که در زبان پارسی میانه، رِیوَند خوانده شد،[۳۴] در دوران اسلامی و معاصر نیز در جغرافیای نیشابور، به عنوان یکی از نواحی نیشابور، پایدار مانده است. این ناحیه در منابع مختلف، در طی دوران زمانی یادشده با عنوان‌های ربع ریوند، بلوک ریوند و دهستان ریوند قابل بازیابی است[۳۵] ابوعبدالله الحاکم (قرن ۵ هـ. ق) ناحیه یوند را چنین معرفی می‌نماید: «اما ربعِ ریوند، از حدِّ مسجد جامع (نیشابور) بود تا مزرعه احمدآباد، اول حدود بیهق، طول او سیزده فرسخ. عرض او از حدود ولایت طوس تا حدود بشت. پانزده فرسخ. مشتمل بر زیاده از پانصد دیه که بعضی را یک قنات بود یا دو یا سه یا چهار یا پنج؛ و ریوند که ربع، به آن منسوب است، قریه کبیره معموره بُوَد.»[۳۶] در «صورة‌الارض» ابن حوقل، از ریوند در شمار شهرهای بیست‌گانه نیشابور قرن چهارم هجری، نام برده شده و به موقعیت این شهر (قریه کبیره) در نزدیک نیشابور و میان ولایات توس و جوین و همراستای راونج اشاره شده است.[۳۷] تاریخ حافظ ابرو، ریوند به عنوان یکی از بلوکات نیشابور در میان پانزده بلوک، نام برده شده و آمده است که «هژده مزرعه و کلاته که حالاً مزروع می‌شود، درین تاریخ، تعلق بدین بلوک دارد.»[۳۸] ریوند، در دوران معاصر، دهستانی در بخش مرکزی شهرستان نیشابور است.[۳۹][۴۰]


پانوشت‌ها

  1. فرنبغ دادگی. بندهش. ترجمهٔ گزارنده مهرداد بهار. تهران: انتشارات توس، 1390. ص172.
  2. خسرو قلی‌زاده. فرهنگ اساطیر ایرانی، بر پایهٔ متون پهلوی. تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه، 1392. ص231.
  3. یشت‌ها. ترجمهٔ تفسیر و تألیف ابراهیم پورداود. تهران: انتشارات اساطیر، 1377. ج2، ص330.
  4. پایتخت‌های ایران. ترجمهٔ به کوشش محمدیوسف کیانی. تهران: سازمان میراث فرهنگی کشور، 1374. ص327.
  5. علی طاهری. درآمدی بر جغرافیا و تاریخ نیشابور. نیشابور: انتشارات ابرشهر، 1384. ص49.
  6. فریدون جنیدی. زندگی و مهاجرت نژاد آریا. تهران: نشر بلخ، 1358. ص97.
  7. سیدحسن مجتبوی. فرهنگ جغرافیای تاریخی نیشابور. نیشابور: دانشگاه آزاد اسلامی، 1392. ص119.
  8. اوستا؛ کهن‌ترین سرودها و متنهای ایرانی. ترجمهٔ گزارش و پژوهش جلیل دوستخواه. تهران: انتشارات مروارید، 1375. ج2، ص990.
  9. پایتخت‌های ایران. ترجمهٔ به کوشش محمدیوسف کیانی. تهران: سازمان میراث فرهنگی کشور، 1374. ص327-328.
  10. سیدحسن مجتبوی. فرهنگ جغرافیای تاریخی نیشابور. نیشابور: دانشگاه آزاد اسلامی، 1392. ص119.
  11. کارنامک ریوند نیشابور. «شهر ریوند کجاست؟». Karnamak-e Reyvand-e Neyshabur، 21،04،1394. ص2.
  12. یشت‌ها. ترجمهٔ تفسیر و تألیف ابراهیم پورداود. تهران: انتشارات اساطیر، 1377. ج2، ص330.
  13. اوستا؛ کهن‌ترین سرودها و متنهای ایرانی. ترجمهٔ گزارش و پژوهش جلیل دوستخواه. تهران: انتشارات مروارید، 1375. ج2، ص990.
  14. جهانگیر اوشیدری. دانشنامه مزدیسنا. تهران: نشر مرکز، 1386. ص293.
  15. یشت‌ها. ترجمهٔ تفسیر و تألیف ابراهیم پورداود. تهران: انتشارات اساطیر، 1377. ج2، ص330.
  16. سیدحسن مجتبوی. فرهنگ جغرافیای تاریخی نیشابور. نیشابور: دانشگاه آزاد اسلامی، 1392. ص119.
  17. اوستا؛ کهن‌ترین سرودها و متنهای ایرانی. ترجمهٔ گزارش و پژوهش جلیل دوستخواه. تهران: انتشارات مروارید، 1375. ج2، ص990.
  18. پایتخت‌های ایران. ترجمهٔ به کوشش محمدیوسف کیانی. تهران: سازمان میراث فرهنگی کشور، 1374. ص327.
  19. اوستا؛ کهن‌ترین سرودها و متنهای ایرانی. ترجمهٔ گزارش و پژوهش جلیل دوستخواه. تهران: انتشارات مروارید، 1375. ج2، ص990.
  20. یشت‌ها. ترجمهٔ تفسیر و تألیف ابراهیم پورداود. تهران: انتشارات اساطیر، 1377. ج2، ص323-331.
  21. اوستا؛ کهن‌ترین سرودها و متنهای ایرانی. ترجمهٔ گزارش و پژوهش جلیل دوستخواه. تهران: انتشارات مروارید، 1375. ج1، ص485-487.
  22. اوستا؛ کهن‌ترین سرودها و متنهای ایرانی. ترجمهٔ گزارش و پژوهش جلیل دوستخواه. تهران: انتشارات مروارید، 1375. ج2، ص606.
  23. خرده‌اوستا؛ بخشی از کتاب اوستا. ترجمهٔ تفسیر و تألیف ابراهیم پورداود. تهران: انتشارات اساطیر، 1386. ص131-132.
  24. خرده‌اوستا؛ بخشی از کتاب اوستا. ترجمهٔ تفسیر و تألیف ابراهیم پورداود. تهران: انتشارات اساطیر، 1386. ص193، 199.
  25. اوستا؛ کهن‌ترین سرودها و متنهای ایرانی. ترجمهٔ گزارش و پژوهش جلیل دوستخواه. تهران: انتشارات مروارید، 1375. ج2، ص630، 634.
  26. یسنا؛ بخشی از کتاب اوستا. ترجمهٔ تفسیر و تألیف ابراهیم پورداود. تهران: انتشارات اساطیر، 1387. ص184-185.
  27. خسرو قلی‌زاده. فرهنگ اساطیر ایرانی، بر پایهٔ متون پهلوی. تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه، 1392. ص231.
  28. یشت‌ها. ترجمهٔ تفسیر و تألیف ابراهیم پورداود. تهران: انتشارات اساطیر، 1377. ج2، ص330.
  29. علی طاهری. درآمدی بر جغرافیا و تاریخ نیشابور. نیشابور: انتشارات ابرشهر، 1384. ص49-51.
  30. فریدون گرایلی. نیشابور؛ شهر فیروزه. 1375. ص3-10.
  31. بهزاد نعمتی. نام‌شناخت؛ ابرشهر، نیشابور. . خراسان‌پژوهی، ش. شماره 2 (سال اول، پاییز و زمستان 1377): ص191-196.
  32. پایتخت‌های ایران. ترجمهٔ به کوشش محمدیوسف کیانی. تهران: سازمان میراث فرهنگی کشور، 1374. ص327-328.
  33. دانشنامه ایران. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، 1384. ج1، ص111.
  34. فرنبغ دادگی. بندهش. ترجمهٔ گزارنده مهرداد بهار. تهران: انتشارات توس، 1390. ص172.
  35. سیدحسن مجتبوی. فرهنگ جغرافیای تاریخی نیشابور. نیشابور: دانشگاه آزاد اسلامی، 1392. ص119-120.
  36. ابوعبدالله حاکم نیشابوری. تاریخ نیشابور. ترجمهٔ ترجمه محمد بن حسین خلیفه نیشابوری، مقدمه و تصحیح و تعلیقات محمدرضا شفیعی کدکنی. تهران: نشر آگاه، 1375. ص214-215.
  37. ابی‌القاسم ابن حوقل النصیبی. صورة الارض. بیروت: دار صادر، 1938م. ج2، ص433 و 427-28.
  38. شهاب‌الدین عبدالله خوافی. جغرافیای حافظ ابرو. ترجمهٔ تصحیح صادق سجادی و سیدعلی آل داوود. تهران: انتشارات بنیان، دفتر نشر میراث مکتوب، 1375. ص36.
  39. علی طاهری. درآمدی بر جغرافیا و تاریخ نیشابور. نیشابور: انتشارات ابرشهر، 1384. ص49.
  40. فریدون گرایلی. نیشابور؛ شهر فیروزه. 1375. ص695-696.

فهرست منابع

  • «اوستا؛ کهن‌ترین سرودها و متنهای ایرانی»، گزارش و پژوهش جلیل دوستخواه، تهران: مروارید، ۱۳۷۵.
  • «پایتخت‌های ایران»، به کوشش محمدیوسف کیانی، تهران: سازمان میراث فرهنگی کشور، ۱۳۷۴.
  • «بندهش»، فرنبغ دادگی، گزارنده مهرداد بهار، تهران: توس، ۱۳۹۰.
  • «پایتخت‌های ایران»، به کوشش محمدیوسف کیانی، تهران: سازمان میراث فرهنگی کشور، ۱۳۷۴.
  • «تاریخ نیشابور»، ابوعبدالله حاکم نیشابوری، ترجمه محمد بن حسین خلیفه نیشابوری، مقدمه و تصحیح و تعلیقات محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران: آگه، ۱۳۷۵.
  • «خرده اوستا؛ بخشی از کتاب اوستا»، تفسیر و تألیف ابراهیم پورداود، تهران: اساطیر، ۱۳۸۶.
  • «جغرافیای حافظ ابرو»، شهاب‌الدین عبدالله خوافی، تصحیح صادق سجادی و سیدعلی آل داوود، انتشارات بنیان، دفتر نشر میراث مکتوب، ۱۳۷۵.
  • «دانشنامه ایران»، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، تهران: ۱۳۸۴.
  • «دانشنامه مزدیسنا»، جهانگیر اوشیدری، نشر مرکز، تهران: ۱۳۸۶.
  • «درآمدی بر جغرافیا و تاریخ نیشابور»، علی طاهری، نیشابور: ابرشهر، ۱۳۸۴.
  • «زندگی و مهاجرت نژاد آریا»، فریدون جنیدی، نشر بلخ، تهران: ۱۳۵۸.
  • «شهر ریوند کجاست»، پژوهش و نگارش کارنامک ریوند نیشابور، انتشار الکترونیکی، ۱۳۹۴/۰۴/۲۱.
  • «صورة الارض»، تالیف ابی‌القاسم ابن حوقل النصیبی، بیروت: دارصادر، 1317ق/ 1938م.
  • «فرهنگ اساطیر ایرانی، بر پایهٔ متون پهلوی»، خسور قلی‌زاده، تهران، شرکت مطالعات نشر کتاب پارسه، ۱۳۹۲.
  • «فرهنگ جغرافیای تاریخی نیشابور»، سیدحسین مجتبوی، جواد محقق نیشابوری، حسن نظریان، نیشابور: دانشگاه آزاد اسلامی، ۱۳۹۲.
  • «نام‌شناخت؛ ابرشهر، نیشابور»، بهزاد نعمتی، خراسان‌پژوهی، سال اول، پاییز و زمستان ۱۳۷۷، ش ۲.
  • «نیشابور، شهر فیروزه»، فریدون گرایلی، چاپ چهارم، ۱۳۷۵.
  • «یسنا؛ بخشی از کتاب اوستا»، تفسیر و تألیف ابراهیم پورداود، تهران: اساطیر، ۱۳۸۷.
  • «یشت‌ها»، تفسیر و تألیف ابراهیم پورداود، تهران: اساطیر، ۱۳۷۷.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.