پژوهشنامه رئونت شناخت

رئونت یا ریوند؛ نام مزدیسنایی بوم نیشابور، نام ناحیه‌ای باستانی در سرزمین نیشابور و جایگاه آتشکده آذر برزین مهر

پژوهشنامه رئونت شناخت

رئونت یا ریوند؛ نام مزدیسنایی بوم نیشابور، نام ناحیه‌ای باستانی در سرزمین نیشابور و جایگاه آتشکده آذر برزین مهر

رئونت چیست؟

رَئِوَنْت [Raēvant][۱][۲][۳] نام باستانی نیشابور در کتاب اوستا[۴][۵][۶]؛ نام کوه، منطقه و شهری در نیشابور[۷]؛ کوهی در نیشابور که جای آتشکده آذربرزین مهر در آن، بوده است.[۸] رئونت، نام بوم نیشابور، پیش از نام ابرشهر بوده که در متون مزدیسنایی دیده می‌شود. این نام، در زبان پهلوی به رِیْوَنْد، دگرگون گردیده است.[۹] رِیْوَنْد، به عنوان یکی از نواحی نیشابور، تا امروز پایدار است[۱۰] و نام ریوند، در گویش نیشابوری، به همان صورت پَهلَوی خود، یعنی رِیْوَنْد (یا به صورت مخفف شده: رِوَنْد) حفظ شده و کاربرد دارد.[۱۱]


نام‌شناخت

واژه رئونت، صفت است[۱۲] و به معنای دارنده جلال و شکوه و فروغ،[۱۳] و در اوستا، به عنوان صفت برای مردمان، ایزدان و اهورامزدا کاربرد بسیاری یافته است[۱۴] و بیشتر با صفت فرهمند یا خرهمند به صورت یکجا به کار رفته است[۱۵] رئونت، در متون گوناگون، به گونه‌های دیگری همچون رایومند، ریوند، ریون و رئوَئوته نیز آمده است.[۱۶] بخش نخست واژه رئونت؛ «رَئِ‍» و بخش پایانی آن؛ «وَنتَ» است. «رئ‍ِ» ،‍ به معنی درخشندگی؛ و «ونتَ» نیز پسوند مالکیت است و همان است که امروز در زبان فارسی، «وند» ش می‌نامند. «وند» به معنی دارنده، هنوز در دماوند، الوند و راوند دیده می‌شود. این واژه، در گذر زمان و دگرگونی زبان، از اوستائی به پهلوی، به گونه «رای‌اومند» (رایومند[۱۷]) درآمد که «اومند» در آن، همان پسوند «دارایی» است، و در نوشته‌های پهلوی، این واژه، به عنوان صفتی برای خداوند آمده است و در سرآغاز بیشتر نامه‌های پهلوی، به چشم می‌خورد: «پَت نام ای داتار اوهرمزدی رایومندی خَورَه اومند»: به نام دادار اورمزد رایومندِ فرهمند. اما چون این واژه به گونه نام، بر شهری نهاده شد، دگرگونی چندان در آن راه نیافت و هم‌اکنون نیز بخش غربی نیشابور تا مرز سبزوار، رِیوَند (Reyvand) نام دارد.[۱۸]


در اوستا

رئونت و گونه پهلوی آن (ریوند)؛ در اوستا، نام کوهی است.[۱۹] رئونت و ریوند در دو دفتر از کتاب اوستا به چشم می‌خورد: در بخش زامیادیشت از دفتر یشت‌ها، نام این کوه در میان کوه‌هایی که از کوه هرئیتی (= هربرز یا البرز) رستند و در کنار نام کوه‌هایی همچون سپنتودات، کدرواسپ، کئوایریس و ... آمده و گفته شده «به هر اندازه که این کوه‌ها امتداد یافته به همان اندازه او (آفریدگار) آنها را بهره پیشوایان و رزمیان و برزیگران گله‌پرور، بخش نمود.»[۲۰][۲۱] در «آتش بهرام نیایش» از دفتر خرده‌اوستا، به خشنودی کوه ریوند و چند آذر و ایزد مقدس آیین مزدیسنایی، ستایش و نیایش و آفرین گفته شده است: «ای آذر اهوره‌مزدا! کوه ریوند مزدا آفریده، فرّ کیانی مزداآفریده، آذر اهوره‌مزدا، ای آذر اَشَوَنِ ارتشتاران! ای ایزد فَرِّه‌مند! ای ایزد درمان‌بخش! آذر اهوره‌مزدا با همه آتشها! ای ایزد نریوسنگ، آذر نافه شهریاری! شما را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین!»[۲۲][۲۳] همچنین؛ کوه ریوند، در کنار آذران، ایزدان و جای‌های مقدس آیین مزدیسنا، در پاره نهم (آذر) دو بخش «سیروزه کوچک» و «سیروزه بزرگ» از دفتر خرده‌اوستا، همچون «آتش بهرام نیایش» از این دفتر، ستوده شده است.[۲۴][۲۵] کوه ریوند، پایگاه آذر برزین مهر، یکی از سه آتشکده نامبردار ایران‌زمین بوده، ابراهیم پورداود دربارهٔ برزین‌مهر نوشته است: «این آتشکده کشاورزان در خراسان و پایگاه آن، بر بالای کوه ریوند در ابرشهر یا نیشابور بوده، با اینهمه پیدا کردن ویرانه آن، امروز در آن سرزمین، آسان نیست.»[۲۶]


در متون پهلوی

بر پایه متون پهلوی همچون بندهش، روایت پهلوی و گزیده‌های زادسپرم؛ ریوند یکی از ۲۲۴۴ کوهی است که از البرزکوه، رست. نام این کوه، در کنار نام کوه‌های پدشخوار و داراسپند، ذکر شده است. در اعصار جدیدتر، کوه ریوند، در خراسان قرار داشته. گشتاسب‌شاه، آذربرزین مهر برآن نهاد، نزدیک نیشابور و به همین جهت آن را پشته گشتاسپان نیز می‌خوانند. او را ریوندی این است که رایومند است. در این زمان نیز کوه‌های شمالی نیشابور، ریوند خوانده می‌شود. ظاهراً بر فراز این کوه، دریاچه‌ای نیز وجود داشت که به همین نام معروف بود.[۲۷]


شهر رئونت

رئونت یا ریوند، نامی است که بر شهر یا منطقه‌ای که در پای کوه رئونت (ریوند) قرار داشته بوده است. ابراهیم پورداود دربارهٔ این شهر نوشته است: «ریوند، یکی از شهرهای معروف نیشاپور یا ابرشهر بوده؛ ابن رسته می‌نویسد: ابرشهر دارای ۱۳ رستاق (معرب از روستاک پهلوی) و چهار طسوج (رجوع به تسوک پهلوی، در فارسی: تسو) یعنی محل است. ریوند یکی از آن چهار طسوج است.» این شهر، بخصوص به واسطه آذربرزین مهر که یکی از آتشکده‌های ایران قدیم بوده، شهرت داشت.[۲۸]


دگرگونی رئونت و بجایگزینی آن

نیشابور، در پی تحولات تاریخی، اجتماعی و فرهنگی؛ دگرگونی‌های فراوانی، بر خود دیده و نام آن نیز از این رویدادها دگرگون گردیده است. نیشابور (نیوشاپوهر) نامی است که از دوره ساسانی بر این دیار نهاده شد، و نام ابرشهر (اپرنک‌شهر)، متأثر از زیست اپرن‌ها یا اپرنی‌ها در این منطقه در دوره اشکانی (پارتیان) است و رئونت یا ریوند، که از بازکاوی جغرافیای تاریخی این دیار در متون مزدیسنایی به دست می‌آید، نام این بوم، در کهن‌ترین دوران است.[۲۹][۳۰][۳۱] فریدون جنیدی از دگرگونی نام رئونت و ریوند به ابرشهر، چنین خبر می‌دهد: «شهر رئونت جایگاه پارتیان بود، و پارتیان فرمانروایی نیکشان که استوار فرمانروایی همه تیره‌ها و دودمان‌ها بوده بر دست اردشیر پارسی از میان رفت، از چیرگی وی خشنود نبودند؛ و نیز با آنکه نام پسر اردشیر (شاپور: اشاره به نام کنونی نیشابور که دگرگونه شده «نیوشاپوهر» است)، بر شهرستان بماند همرأی نبودند، و بدین روی، برای این شهر، صنعتی اندیشیدند که ابرشهر بوده باشد به معنی شهر برین، شهر بالاتر، و از آنجا که در نوشته‌های پهلوی این نام به گونهٔ اَپَرشهر آمده است، می‌توان در این داوری بی‌گمان بود که این صفت در همان زمان ساسانیان بدان داده شده باشد، به گونه‌ای همان نام پیشین (رئونت) را که دارندهٔ شکوه بوده باشد، زنده نگاه دارند!»[۳۲] سِبِئوس، مورخ ارمنی سده ۷ میلادی، ابرشهر را در خراسان و نزدیک نیشابور، نوشته است که نشان می‌دهد ابرشهر و نیشابور، در این زمان، در محل جدا از یکدیگر بوده‌اند و احتمال می‌رود بعدها، و شاید در دوره ساسانی، این دو منطقه مجاور به صورت واحدی درآمده باشند و شهر نیشابور، چنان‌که حمزه اصفهانی نوشته است، مرکز ابرشهر شده باشد.[۳۳]


دوران اسلامی و معاصر

رئونت اوستایی که در زبان پارسی میانه، رِیوَند خوانده شد،[۳۴] در دوران اسلامی و معاصر نیز در جغرافیای نیشابور، به عنوان یکی از نواحی نیشابور، پایدار مانده است. این ناحیه در منابع مختلف، در طی دوران زمانی یادشده با عنوان‌های ربع ریوند، بلوک ریوند و دهستان ریوند قابل بازیابی است[۳۵] ابوعبدالله الحاکم (قرن ۵ هـ. ق) ناحیه یوند را چنین معرفی می‌نماید: «اما ربعِ ریوند، از حدِّ مسجد جامع (نیشابور) بود تا مزرعه احمدآباد، اول حدود بیهق، طول او سیزده فرسخ. عرض او از حدود ولایت طوس تا حدود بشت. پانزده فرسخ. مشتمل بر زیاده از پانصد دیه که بعضی را یک قنات بود یا دو یا سه یا چهار یا پنج؛ و ریوند که ربع، به آن منسوب است، قریه کبیره معموره بُوَد.»[۳۶] در «صورة‌الارض» ابن حوقل، از ریوند در شمار شهرهای بیست‌گانه نیشابور قرن چهارم هجری، نام برده شده و به موقعیت این شهر (قریه کبیره) در نزدیک نیشابور و میان ولایات توس و جوین و همراستای راونج اشاره شده است.[۳۷] تاریخ حافظ ابرو، ریوند به عنوان یکی از بلوکات نیشابور در میان پانزده بلوک، نام برده شده و آمده است که «هژده مزرعه و کلاته که حالاً مزروع می‌شود، درین تاریخ، تعلق بدین بلوک دارد.»[۳۸] ریوند، در دوران معاصر، دهستانی در بخش مرکزی شهرستان نیشابور است.[۳۹][۴۰]


پانوشت‌ها

  1. فرنبغ دادگی. بندهش. ترجمهٔ گزارنده مهرداد بهار. تهران: انتشارات توس، 1390. ص172.
  2. خسرو قلی‌زاده. فرهنگ اساطیر ایرانی، بر پایهٔ متون پهلوی. تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه، 1392. ص231.
  3. یشت‌ها. ترجمهٔ تفسیر و تألیف ابراهیم پورداود. تهران: انتشارات اساطیر، 1377. ج2، ص330.
  4. پایتخت‌های ایران. ترجمهٔ به کوشش محمدیوسف کیانی. تهران: سازمان میراث فرهنگی کشور، 1374. ص327.
  5. علی طاهری. درآمدی بر جغرافیا و تاریخ نیشابور. نیشابور: انتشارات ابرشهر، 1384. ص49.
  6. فریدون جنیدی. زندگی و مهاجرت نژاد آریا. تهران: نشر بلخ، 1358. ص97.
  7. سیدحسن مجتبوی. فرهنگ جغرافیای تاریخی نیشابور. نیشابور: دانشگاه آزاد اسلامی، 1392. ص119.
  8. اوستا؛ کهن‌ترین سرودها و متنهای ایرانی. ترجمهٔ گزارش و پژوهش جلیل دوستخواه. تهران: انتشارات مروارید، 1375. ج2، ص990.
  9. پایتخت‌های ایران. ترجمهٔ به کوشش محمدیوسف کیانی. تهران: سازمان میراث فرهنگی کشور، 1374. ص327-328.
  10. سیدحسن مجتبوی. فرهنگ جغرافیای تاریخی نیشابور. نیشابور: دانشگاه آزاد اسلامی، 1392. ص119.
  11. کارنامک ریوند نیشابور. «شهر ریوند کجاست؟». Karnamak-e Reyvand-e Neyshabur، 21،04،1394. ص2.
  12. یشت‌ها. ترجمهٔ تفسیر و تألیف ابراهیم پورداود. تهران: انتشارات اساطیر، 1377. ج2، ص330.
  13. اوستا؛ کهن‌ترین سرودها و متنهای ایرانی. ترجمهٔ گزارش و پژوهش جلیل دوستخواه. تهران: انتشارات مروارید، 1375. ج2، ص990.
  14. جهانگیر اوشیدری. دانشنامه مزدیسنا. تهران: نشر مرکز، 1386. ص293.
  15. یشت‌ها. ترجمهٔ تفسیر و تألیف ابراهیم پورداود. تهران: انتشارات اساطیر، 1377. ج2، ص330.
  16. سیدحسن مجتبوی. فرهنگ جغرافیای تاریخی نیشابور. نیشابور: دانشگاه آزاد اسلامی، 1392. ص119.
  17. اوستا؛ کهن‌ترین سرودها و متنهای ایرانی. ترجمهٔ گزارش و پژوهش جلیل دوستخواه. تهران: انتشارات مروارید، 1375. ج2، ص990.
  18. پایتخت‌های ایران. ترجمهٔ به کوشش محمدیوسف کیانی. تهران: سازمان میراث فرهنگی کشور، 1374. ص327.
  19. اوستا؛ کهن‌ترین سرودها و متنهای ایرانی. ترجمهٔ گزارش و پژوهش جلیل دوستخواه. تهران: انتشارات مروارید، 1375. ج2، ص990.
  20. یشت‌ها. ترجمهٔ تفسیر و تألیف ابراهیم پورداود. تهران: انتشارات اساطیر، 1377. ج2، ص323-331.
  21. اوستا؛ کهن‌ترین سرودها و متنهای ایرانی. ترجمهٔ گزارش و پژوهش جلیل دوستخواه. تهران: انتشارات مروارید، 1375. ج1، ص485-487.
  22. اوستا؛ کهن‌ترین سرودها و متنهای ایرانی. ترجمهٔ گزارش و پژوهش جلیل دوستخواه. تهران: انتشارات مروارید، 1375. ج2، ص606.
  23. خرده‌اوستا؛ بخشی از کتاب اوستا. ترجمهٔ تفسیر و تألیف ابراهیم پورداود. تهران: انتشارات اساطیر، 1386. ص131-132.
  24. خرده‌اوستا؛ بخشی از کتاب اوستا. ترجمهٔ تفسیر و تألیف ابراهیم پورداود. تهران: انتشارات اساطیر، 1386. ص193، 199.
  25. اوستا؛ کهن‌ترین سرودها و متنهای ایرانی. ترجمهٔ گزارش و پژوهش جلیل دوستخواه. تهران: انتشارات مروارید، 1375. ج2، ص630، 634.
  26. یسنا؛ بخشی از کتاب اوستا. ترجمهٔ تفسیر و تألیف ابراهیم پورداود. تهران: انتشارات اساطیر، 1387. ص184-185.
  27. خسرو قلی‌زاده. فرهنگ اساطیر ایرانی، بر پایهٔ متون پهلوی. تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه، 1392. ص231.
  28. یشت‌ها. ترجمهٔ تفسیر و تألیف ابراهیم پورداود. تهران: انتشارات اساطیر، 1377. ج2، ص330.
  29. علی طاهری. درآمدی بر جغرافیا و تاریخ نیشابور. نیشابور: انتشارات ابرشهر، 1384. ص49-51.
  30. فریدون گرایلی. نیشابور؛ شهر فیروزه. 1375. ص3-10.
  31. بهزاد نعمتی. نام‌شناخت؛ ابرشهر، نیشابور. . خراسان‌پژوهی، ش. شماره 2 (سال اول، پاییز و زمستان 1377): ص191-196.
  32. پایتخت‌های ایران. ترجمهٔ به کوشش محمدیوسف کیانی. تهران: سازمان میراث فرهنگی کشور، 1374. ص327-328.
  33. دانشنامه ایران. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، 1384. ج1، ص111.
  34. فرنبغ دادگی. بندهش. ترجمهٔ گزارنده مهرداد بهار. تهران: انتشارات توس، 1390. ص172.
  35. سیدحسن مجتبوی. فرهنگ جغرافیای تاریخی نیشابور. نیشابور: دانشگاه آزاد اسلامی، 1392. ص119-120.
  36. ابوعبدالله حاکم نیشابوری. تاریخ نیشابور. ترجمهٔ ترجمه محمد بن حسین خلیفه نیشابوری، مقدمه و تصحیح و تعلیقات محمدرضا شفیعی کدکنی. تهران: نشر آگاه، 1375. ص214-215.
  37. ابی‌القاسم ابن حوقل النصیبی. صورة الارض. بیروت: دار صادر، 1938م. ج2، ص433 و 427-28.
  38. شهاب‌الدین عبدالله خوافی. جغرافیای حافظ ابرو. ترجمهٔ تصحیح صادق سجادی و سیدعلی آل داوود. تهران: انتشارات بنیان، دفتر نشر میراث مکتوب، 1375. ص36.
  39. علی طاهری. درآمدی بر جغرافیا و تاریخ نیشابور. نیشابور: انتشارات ابرشهر، 1384. ص49.
  40. فریدون گرایلی. نیشابور؛ شهر فیروزه. 1375. ص695-696.

فهرست منابع

  • «اوستا؛ کهن‌ترین سرودها و متنهای ایرانی»، گزارش و پژوهش جلیل دوستخواه، تهران: مروارید، ۱۳۷۵.
  • «پایتخت‌های ایران»، به کوشش محمدیوسف کیانی، تهران: سازمان میراث فرهنگی کشور، ۱۳۷۴.
  • «بندهش»، فرنبغ دادگی، گزارنده مهرداد بهار، تهران: توس، ۱۳۹۰.
  • «پایتخت‌های ایران»، به کوشش محمدیوسف کیانی، تهران: سازمان میراث فرهنگی کشور، ۱۳۷۴.
  • «تاریخ نیشابور»، ابوعبدالله حاکم نیشابوری، ترجمه محمد بن حسین خلیفه نیشابوری، مقدمه و تصحیح و تعلیقات محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران: آگه، ۱۳۷۵.
  • «خرده اوستا؛ بخشی از کتاب اوستا»، تفسیر و تألیف ابراهیم پورداود، تهران: اساطیر، ۱۳۸۶.
  • «جغرافیای حافظ ابرو»، شهاب‌الدین عبدالله خوافی، تصحیح صادق سجادی و سیدعلی آل داوود، انتشارات بنیان، دفتر نشر میراث مکتوب، ۱۳۷۵.
  • «دانشنامه ایران»، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، تهران: ۱۳۸۴.
  • «دانشنامه مزدیسنا»، جهانگیر اوشیدری، نشر مرکز، تهران: ۱۳۸۶.
  • «درآمدی بر جغرافیا و تاریخ نیشابور»، علی طاهری، نیشابور: ابرشهر، ۱۳۸۴.
  • «زندگی و مهاجرت نژاد آریا»، فریدون جنیدی، نشر بلخ، تهران: ۱۳۵۸.
  • «شهر ریوند کجاست»، پژوهش و نگارش کارنامک ریوند نیشابور، انتشار الکترونیکی، ۱۳۹۴/۰۴/۲۱.
  • «صورة الارض»، تالیف ابی‌القاسم ابن حوقل النصیبی، بیروت: دارصادر، 1317ق/ 1938م.
  • «فرهنگ اساطیر ایرانی، بر پایهٔ متون پهلوی»، خسور قلی‌زاده، تهران، شرکت مطالعات نشر کتاب پارسه، ۱۳۹۲.
  • «فرهنگ جغرافیای تاریخی نیشابور»، سیدحسین مجتبوی، جواد محقق نیشابوری، حسن نظریان، نیشابور: دانشگاه آزاد اسلامی، ۱۳۹۲.
  • «نام‌شناخت؛ ابرشهر، نیشابور»، بهزاد نعمتی، خراسان‌پژوهی، سال اول، پاییز و زمستان ۱۳۷۷، ش ۲.
  • «نیشابور، شهر فیروزه»، فریدون گرایلی، چاپ چهارم، ۱۳۷۵.
  • «یسنا؛ بخشی از کتاب اوستا»، تفسیر و تألیف ابراهیم پورداود، تهران: اساطیر، ۱۳۸۷.
  • «یشت‌ها»، تفسیر و تألیف ابراهیم پورداود، تهران: اساطیر، ۱۳۷۷.

نیشابور؛ رئونت، ریوند و ابرشهر

نام نیشابور در «اوستا» به گونه «رئونت» به معنی دارنده شکوه و جلال، آمده است. این نام، در زبان «پهلوی» به گونه «رای‌اومند» دگرگونی یافته و در «شاهنامه فردوسی» به شکل «ریونیز» درآمده است. گونه تغییر یافته این نام در دوران‌های بعد، «ریوند» می‌باشد. رئونت، جایگاه پارتیان بوده و «ابرشهر» یکی دیگر از نام‌های پارتی نیشابور است.

 

 

  

نیشابور؛ نام این شهر در اوستا به گونه‌ی رَئٍوَنت آمده است، به معنی دارنده شکوه و جلال. بخش نخست این نام «رَئـِ» به معنی دارنده هنوز در دماوند، الوند، راوند کاشان دیده می‌شود. این واژه، در گذر زمان و دگرگونی زبان از اوستائی به پهلوی به گونه «رای‌اومند» درآمد که «اومند» در آن، همان پسوند «دارایی» است، و در نوشته‌های پهلوی، این واژه به عنوان صفتی برای خداوند آمده است و در سرآغاز بیشتر نامه‌های پهلوی، به چشم می‌خورد:

رئونت نام نیشابور در اوستا

 

«پَت نام ای داتار اوهرمزدی رایومندی خَورَه اومند»: به نام دادادر اورمزد رایومندِ فرهمند.

و با این سخن، می‌توان دریافت که آن شهر باستانی تا چه پایه، نزد ایرانیان ارجمند بوده است که با چنین صفت از آن یاد می‌کنند!

اما چون این واژه به گونه نام، بر شهری نهاده شد، دگرگونی چندان در آن راه نیافت و هم‌اکنون نیز بخش غربی نیشابور تا مرز سبزوار، رِیوَند (Reyvand) نام دارد.  و در دوران اسلامی نیز بزرگانی از آن برخاسته‌اند که در کتاب‌های اسلامی از آن یاد کرده شده است.

از این نام، در شاهنامه به گونه «ریونیز» یاد شده است، و چنین پیداست که در یکی از نبردهای میان ایرانیان و تورانیان، ویران گشته است، و در هنگام شاپور اردشیر ساسانی، دوباره آنرا ساخته‌اند و گواهی «نامه شهرستانهای ایران» درباره آن چنین است»:

 

بنای نیشابور به دستور شاپور اردشیران

 

«شتریستان نیوشاپوهر، شاپوهری ارتخشیران کرت، پت هان گاس، کاش پهلیزک ای تور، اوزت، اوش هم گیواک فرموت کرتن» یعنی؛ شهرستان نیشابور (را) شاپور اردشیران کرد (ساخت) بر آنجا که پهلیزک تو را کشت (یا شکست داد). و به همان جای فرمود کردن (ساختن)ش.

و چنانکه دیده می‌شود، در این نامه کهن، نام دوره ساسانی آن نیوشاهپور، یعنی شاهپورنیو یا شاپور گُرد، یا شاپور پهلوان آمده است.

اما این روشن است که شهر رئونت جایگاه پارتیان بود، و پارتیان فرمانروایی نیکشان که استوار فرمانروایی همه تیره‌ها و دودمان‌ها بوده  بر دست اردشیر پارسی از میان رفت، از چیرگی وی خشنود نبودند؛ و نیز با آنکه نام پسر اردشیر بر شهرستان بماند همرأی نبودند، و بدین روی، برای این شهر، صنعتی اندیشیدند که «ابرشهر» بوده باشد به معنی شهر برین، شهر بالاتر، و از آنجا که در نوشته‌های پهلوی این نام به گونه‌ی اَپَرشهر آمده است، می‌توان در این داوری بی‌گمان بود که این صفت در همان زمان ساسانیان بدان داده شده باشد، به گونه‌ای همان نام پیشین را که دارنده‌ی شکوه بوده باشد، زنده نگاه دارند!

در نوشته‌های پس از اسلام نیز بیش از آنکه نام نیشابور آید، ابرشهر آمده و برخی از نویسندگان این هنگام نیز در معنی آن گفته‌اند که چون زمین نیشابور از دیگر شهرها بلندتر است و به ابر نزدیکتر، آنرا «ابر شهر» نامیده‌اند و پسانگاه اَبَرشهر خوانده شد! و اگر چه این داوری درست نیست، اما مفهوم بلندی و برتری در آن نهفته است!»

 

- منبع: «پایتخت‌های ایران»، به کوشش محمد یوسف کیانی، سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، 1374، ص327-328.

نیشابور و آذر برزین مهر

 

آذر برزین مهر، سومین آتشکده مهم دوره ساسانیان و از آنِ کشاورزان بوده که در پشته ویشتاسبان یا کوه ریوند، در شمال غربی نیشابور، جای داشته است. آذر برزین مهر نیشابور و دیگر آتشان، همه از پنجمین گونه‌ی آتش مینوی یعنی آتش سپنیشت اند. تن آنان، آتش گیتی است و مینوی آتش بلند‌سود که خود در گرزمان، در پیشگاه اورمزد، فروزان است، بر آتشان بهرام، میهمان است. این آتشان بزرگ را آتش بهرام نیز خوانند.

 

 

 

- آذر برزین‌ مهر (آتشگاه):

آذربرزین‌‌مهر، سومین آتشکده‌ی مهم دوره‌ی ساسانیان، و از آن تولیدکنندگان کشاورز بوده است. این آتشکده، در دوره‌ی ساسانیان، در خراسان جای داشته است. برزین‌مهر، به معنای «مهر بلندپایه» است. جالب توجه، ارتباط مهر با دهقانان و تولیدکنندگان است. اگر به صفت معروف مهر، دارای چراگاه‌های فراخ، نیز توجه کنیم، از این دو امر، به خوبی، اهمیت مهر به عنوان ایزد طبقه‌ی تولیدکنندگان و کشاورزان روشن می‌شود.

آذر برزین‌مهر، یکی از سه آتش مقدس آیین زردشتی بود که در کوه ریوند، در شمال غربی نیشابور، جای داشته است. آذر فرنبغ و آذر گشنسب و آذر برزین‌مهر، هر سه را هرمزد، در آغاز آفرینش و برای پاسبانی جهان و جهانیان آفرید و به یاری آن‌ها، همه کار جهان انجام می‌گیرد. این سه آتش و نیز دیگر آتشان، همه از پنجمین گونه‌ی آتش مینوی یعنی آتش سپنیشت (sepeništ)‌اند. تن آنان، آتش گیتی است و مینوی آتش بلند‌سود (برزیسوه) که خود در گرزمان، در پیشگاه اورمزد، فروزان است، بر آتشان بهرام، میهمان است. این هر سه آتش و نیز دیگر آتشان بزرگ را آتش بهرام نیز خوانند.

گفته‌اند این سه آتش در پشت گاو اساطیری سریسوگ (sugĪsr) در دوره‌ی تهمورس (و به روایتی هوشنگ) پیشدادی، نگهداری می‌شد. شبی طوفانی شدید رخ داد و آتش‌ها از پشت گاو به دریا افتاد و در آنجا به سوختن ادامه دادند و در دریا به مردمان روشنی بخشیدند. سپس هرمزد در آغاز آفرینش، همه‌ی زمین را برای پاسبانی به این آتش سپرد که همانند آسرون (روحانی) و ارتشتار (سپاهی) و واستریوش (کشاورز)اند.

 

آتشکده آذر برزین مهر نیشابور 

 

آتش برزین‌مهر تا زمان گشتاسب، حامی زردشت، از جهان پاسبانی می‌کرد و گشتاسب این آتش را به کوه ریوند که آن را پشته‌ی گشتاسبان خوانند به دادگاه نشانید. تا فرشگرد پاسبانی‌کنندگان جهان‌اند. دیوان و دروجان را نابود می‌کنند.

این آتش جزء سه امشاسپند برگفتار (یعنی بهمن، اردیبهشت و آذربرزین‌مهر) است که به تجلی مادی به گشتاسپ و انجمن بارگاهیان اشکار شدند. در هزاره اوشیدر، پشوتن با کمک آذر فرنبغ و آذر گشنسب و آذر برزین‌مهر به بتکده‌ی بزرگ اهریمن گناهکار دست می‌یابد و آن را نابود خواهد کرد. این بتکده بر ساحل چیچست است. نام دیگر آن آذر سودی‌مهر یا آذر پرسود است.، که بر ساحل دریای سوور جای دارد.

 

- منبع: قلی‌زاده، خسرو، «فرهنگ اساطیر ایرانی، بر پایه‌ی متون پهلوی»، تهران، شرکت مطالعات نشر کتاب پارسه، 1378، صص. 38-39.

دهستان ریوند

نام نیشابور در اوستا به گونه رئونت آمده است که گونه دگرگون شده آن در فارسی امروز، ریوند است. ریوند، همچنین نام یکی از بخش‌های چهارگانه یا ربع‌های پیوسته به شهر نیشابور کهن در دوره اسلامی است. امروزه ریوند، نام یکی از دهستان‌های بخش مرکزی شهرستان نیشابور، به مرکزیت شادمهرک است و گنبدهای تاریخی مهراوا یا شه‌مهر، از مهم‌ترین بناهای تاریخی این دهستان می‌باشند.

 

 

 

- ریوند؛ از اَوِستا تا امروز:

ریوند در اوستا به گونه رَئِوَنتَ، به معنی دارای شکوه و جلال، آمده و در اوستا، کوهستانی است مقدس. در همین کتاب، آمده است: «ای آذر اهورا مزدا! کوه ریوند مزدا! آفریده! شما را ستایش و خشنودی و آفرین». در دوره اسلامی، ریوند یکی از ربع‌های چهارگانه نیشابور بوده و تقریباً در غرب شهر واقع می‌شده است گرچه گمان می‌رود که ریوند روزگار باستان باید ناحیه‌ی وسیع‌تری بوده باشد. در تاریخ نیشابور «الحاکم» می‌خوانیم: ربع ریوند، از حد مسجد جامع آغاز می‌شود و تا مزرعه احمدآباد، اول حدود بیهق، ادامه می‌یابد. این نکته را تاریخ بیهق ابن فندق نیز تایید می‌کند و در توضیح ربع اول از ربع‌های دوازده‌گانه‌ی بیهق، از چند روستا نام می‌برد که احمدآباد یاد شده نیز جزو آن‌هاست و حتی روستای «سنجریدر» یا سنگ کلیدر امروز را هم جزو ربع ریوند می‌داند.

الحاکم می‌گوید: «نام هر ربع به قریه‌ای که در آن جانب معمور و بیشتر بود اضافه کردند. یعنی این‌که در ربع ریوند، روستا یا محلی به همین نام وجود داشته و ادامه می‌دهد: «ریوند، که ربع به آن منسوب است، قریه‌ی کبیره‌ی معموره‌ای بود دارای مسجدی جامع منیع رفیع و خانقاه‌های بسیار در ذکر ولایت‌های نیشابور نیز دقیقا اشاره می‌کند که ولایت بیهق بر حدود ریوند قرار دارد. پس چنین دریافت می‌شود که این ناحیه، سرزمینی بین نیشابور و سبزوار بوده است. امروز از ریوندی که الحاکم نام برده اثری نیست، فقط نام آن ربع، بر یکی از دهستان‌های نیشابور مانده است.[1] [2] 

 

 گنبدهای آجری مهراوا یا شه‌مهر در نزدیکی روستای شادمهرک دهستان ریوند بخش مرکزی نیشابور

- دهستان ریوند:

دهستان ریوند که در جنوب و جنوب غربی شهر نیشابور واقع شده، از شرق با دهستان دربقاضی و فضل، از جنوب با بخش میانجلگه، از غرب با شهرستان فیروزه و از شمال با شهر نیشابور و دهستان مازول همسایه است. دهستان ریوند با مساحت 238/8 کیلومترمربع، در جنوب غرب بخش مرکزی شهرستان نیشابور، واقع گردیده و دارای 55 آبادی مسکونی است. [3]

مرکز دهستان ریوند، روستای شادمهرک (مهرآباد یا شهمیر) است. شادمهرک، با ارتفاع 1163 متر از سطح دریا، در موقعیت 36 درجه 10 دقیقه عرض و 58 درجه و 45 دقیقه طول جغرافیایی واقع شده است.[4] شادمهرک که در ابتدای جاده نیشابور به کاشمر قرار گرفته، در سال  1390 تعداد 757 نفر جمعیت، در قالب 209 خانوار، داشته است. دهستان ریوند در این سال با 35 روستای دارای جمعیت ساکن،  تعداد 8788 نفر جمعیت در خود جای داده است. از روستاهای مهم و پرجمعیت آن می‌توان به لطف‌آباد، هلالی، مبارکه و محیط آباد اشاره کرد.

وجود گنبدهای تاریخی شهمیر یا مهرآباد مهم‌ترین آثار تاریخی موجود در این دهستان است که قدمت آنها به دوره سلجوقی می‌رسد. در بین روستاهای این دهستان، برخی اسامی بسیار قدیمی وجود دارد که هر کدام، قطعاً تاریخ خاص خود را دارند. اسامی  روستاهایی مانند: آبجقان، ده‌داروغه، ده‌حبه، آرزومنده، اله‌جگرد، شمسیه، حنط‌آباد، بلقشه، قبد، کارجیج، انجیدن، شادمهرک، سمرجان، صومعه، گلشن، هلالی، باطان، دیگلانی، شایخ، چنبران، بکاول، اردسمان، آبگینه، ملکنده و مسیح‌آباد.[5]

جمعیت روستاهای دهستان ریوند بر اساس سرشماری سال 1390 بدین شرح می‌باشد: آبجقان (112)، حسین‌آباد مختاری (52)، حشمتیه (؟)، ده‌حبه (105)، ده‌داروغه (126)، رحیم‌آباد (156)، روح‌آباد (116)، صومعه (63)، طاهرآباد (35)، گلشن (376)، مظفرآباد (153)، نصرآباد (؟)، آرزومنده (80)، حکیم‌آباد (161)، شاه‌آباد (؟)، هلالی (858)، فیض‌آباد (؟)، اله‌جگرد (61)، شمسیه (141)، لطف‌آباد (1027)، محمدآباد (125)، سمرجان (؟)، هندآباد (34)، دهنو (104)، شفیع‌آباد (29)، صالح‌آباد (162)، علی‌آباد تکه (59)، قاسم‌آباد (؟)، محیط‌آباد (1020)، مسیح‌آباد (؟)، بلقشه (111)، شاه‌آباد حسینی (؟)، شمس‌آباد (120)، قبد (53)، کارجیج (161)، میرآباد (39)، هشام‌آباد سلطانی (82)، اسلامیه (45)، آهنگران (249)، ملکنده (157)، انجیدن (176)، شادمهرک (757)، فرخ‌آباد (86)، مبارکه (1597).[6] [7]

 

- گنبدهای دوگانه آجری مهرآباد:

گنبدهای آجری مهرآباد که «مهراوا»، «شهمیر» -شَه‌مهر- و «شادمهر» نیز نامیده می‌شوند مهم‌ترین بناهای تاریخی دهستان ریوند بخش مرکزی شهرستان نیشابور می‌باشند. این دو بنای تاریخی، در حاشیه شرقی جاده نیشابور-کاشمر، در حدود 3 کیلومتری جنوب شهر نیشابور و در نزدیکی جنوب شادمهرک –مرکز دهستان ریوند- قرار دارند. بناهای دوگانه گنبدهای آجری بزرگ و کوچک مهرآباد نیشابور به شماره‌های 1549و 1804 در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده‌اند.[8] [9]

گنبد بزرگ، دارای پلان بیرونی هشت‌ضلعی و درونی چهارضلعی است. در کف بنا سردابه یا راهرویی زیرزمینی قرار دارد که حالت چلیپایی‌شکل داشته و به نظر می‌رسد آرامگاه شخصی که این بنا به خاطر او ساخته شده در این محل باشد. این بنا که قدمت آن به دروه سلجوقی می‌رسد، در نوع خود یکی از شاهکارهای معماری به شمار می‌آید. گنبد کوچک‌‌، در حدود پانزده متری شمال گنبد بزرگ قرار دارد، پلان بیرونی و درونی آن، شبیه بنای گنبد بزرگ است. این بنا، چهارطاقی‌ای است که ورودی‌های آن کم‌عرض و رفیع می‌باشند. قدمت این بنا به دوره ایلخانی می‌رسد. با توجه به اطلاعات موجود، هنوز ابهاماتی در مورد گذشته پر فراز و نشیب محوطه تاریخی مهراوا وجود دارد و به عقیده برخی تاریخ‌نگاران، وجود کلمه مهر در نام‌های محوطه، از ارتباط تاریخی آن‌ با آیین‌های مهرپرستی ایران پیش از اسلام نشان می‌دهد که با وجود آتشکده آذربرزین‌مهر در ریوند نیشابور و رواج آیین زرتشت در زمان حکومت ساسانیان و پیش از آن، ارتباط دارد.[10]

 

- پانوشت‌ها‌:

1. تاجیک، محمد، «ریوند و دهستان ریوند»، وب‌نوشت جغرافیای شهرستان نیشابور، 01/11/1392.

2. در محدود خراسان کنونی از دو نقطه دیگر به نام ریوند می‌توان نشان گرفت؛ روستای ریوند از توابع شهرستان داورزن و در غرب  سبزوار (آنسوی ولایت بیهق در جغرافیای قدیم) و روستای ریوند در شمال غربی رشتخوار تربت حیدریه.

3. تاجیک، محمد، «ریوند و دهستان ریوند»، همان.

4. پاپلی یزدی، محمدحسین، «فرهنگ آبادیها و مکانهای مذهبی کشور»، مشهد: بنیاد پژوهش‌های اسلامی، 1388، ص334.

5. تاجیک، محمد، «ریوند و دهستان ریوند»، همان.

6.تاجیک، محمد، «آمار جمعیت روستاهای دهستان‌های دربقاضی و ریوند نیشابور در سرشماری سال 1390»، وب‌نوشت جغرافیای شهرستان نیشابور، 30/01/1392.

7. دهستان ریوند از نگاه برخی منابع جغرافیایی و تاریخی دهه 1330، 1340 و 1360 به شرح زیر بوده است:

-- «فرهنگ جغرافیایی ایران» چاپ 1329: «ریوند، Rivand؛ نام یکی از دهستان‌های بخش حومه شهرستان نیشابور است. موقعیت دهستان، جلگه و هوای آن معتدل است. محصول عمده؛ غلات، ... پنبه، انواع میوه‌جات. شغل مردان، زراعت و کسب در شهر می‌باشد. آب مزروعی کلیه آبادی‌ها از قنوات تامین می‌شود. به اغلب قراء، راه شوسه فرعی احداث شده است.  این دهستان، از 108 آبادی بزرگ و کوچک، تشکیل، مجموع نفوس آن 15394 نفر است. قراء مهم آن عبارتند از: ده‌نو خالصه که 1204 و لطف‌آباد که 613 نفر جمعیت دارند.» («فرهنگ جغرافیائی ایران»، دایره جغرافیایی ستاد ارتش، 1329، ج9، ص 195)

-- «دایرة‌المعارف مصاحب» با دیباچه غلامحسین مصاحب به سال 1345: «ریوند، دهستان، جمعیت در حدود 15400، بخش حومه شهرستان نیشابور، استان نهم (خراسان).؛ دارای 108 آبادی، در قدیم، یکی از چهار روستای نیشابور بوده است که به حاصلخیزی شهرت داشته‌اند و شهرکی به همین نام در یک منزلی غرب نیشابور داشته است.» («دایرة‌المعارف مصاحب»، به سرپرستی غلامحسین مصاحب، تهران: امیرکبیر، 1383، ج1، ص 1155)

-- «نیشابور؛ شهر فیروزه»، چاپ 1375: «دهستان ریوند به مرکزیت روستای شادمهرک با مساحتی حدود 576/188 کیلومتر مربع، از به هم پیوستن 95 روستا و مزرعه و مکان تشکیل گردیده. جمعیت این دهستان 2278 خانوار و جمعیت بر اساس آمار جهاد سازندگی، سال 1360، معادل 10252 نفر و تراکم نسبی 54 نفر در هر کیلومتر مربع. تعداد واحدهای مسکونی، 2000 واحد شامل روستاهای آب‌جغان (81) ، آرزومنده (90)، آهنگران (293)، اردسمان (180)، اسلامیه (90)، الاجگرد (90)، بکاول (675)، بلغشته (180)، بیرم‌آباد (18)، حشمتیه (41)، حکیم‌آباد (90)، حنط‌آباد (63)، ده‌حبه (59)، روح‌آباد (180)، شاداب (32)، شادمهرک (540)، ده‌داروغه (90)، دهنو سربر (180)، رحمت‌آباد (2025)، رحیم‌آباد (59)، شاه‌آباد حسینی قبد (27)، شاه‌آباد آرزومنده (90)، شفیع‌آباد (59)، شمس‌آباد (284)، شمسیه (158)، صالح‌آباد (261)، صومعه (18)، علی‌آباد تکه (68)، فرخ‌آباد (72)، گلشن (270)، قبد (270)، لطف‌آباد (675)، مبارکه (540)، محمدآباد (102)، محیط‌آباد (518)، مظفرآباد (180)، ملکنده (158)، موسی‌آباد (32)، میرآباد (180)، نصرآباد (68)، هاشم‌آباد (180)، هلالی (360). باید توجه داشت روستاهای خالی از سکنه در اینجا قید نشده است.» (گرایلی، فریدون، «نیشابور؛ شهر فیروزه»، 1375، ص 695-696)

8. «گنبد آجری بزرگ مهرآباد»، وب‌نوشت ابرشهر؛ دانشنامه نیشابور، 29/10/1388.

9. «گنبد آجری کوچک مهرآباد»، وب‌نوشت ابرشهر؛ دانشنامه نیشابور، 20/02/1385.

10. «درآمدی بر جغرافیا و تاریخ نیشابور»، علی طاهری، نیشابور: انتشارات ابرشهر، 1384، ص 121-122.

 

 

ریوند و جغرافیای باستانی نیشابور

ریوند، نام یک کوه، یک ربع، یک شهرک و یک روستا در گستره جغرافیای باستانی نیشابور است که آتشکده آذر برزین مهر در آن قرار داشته است. نوشتار زیر از مدخل «ریوند» کتاب «واژه‌نامه اعلام جغرافیایی باستانی» گرفته شده است که به شیوه‌ای کوتاه به معرفی ریوند نیشابور می‌پردازد. در این کتاب، همچنین مدخلی دیگر، مرتبط با نیشابور وجود دارد که به گونه‌ای نسبتاً مشروح، به بازشناسی «ابرشهر» که نام کهن نیشابور است، ویژه گردیده است.

 

 

 

ریوند نیشابور کهن

 

ریوند؛ Rēwand: کوه ریوند در نیشابور خراسان است و آتشکده مشهور «آذر برزین مهر»، در آن قرار دارد. شاید بین کوه ریوند در خراسان و ریوند که جغرافی‌نویسان اسلامی، آن را یکی از روستاهای نیشابور، معرفی کرده‌اند، رابطه‌ای باشد. به ویژه که روستایی هم نزدیکی آن کوه، هم‌نام همان کوه وجود داشته است. به موجب رای جغرافیانویسان اسلامی، نیشابور دارای چهار روستا بوده است که ریوند هم یکی از آن‌هاست و به نام آتشکده آذر برزین مهر مشهور است. (1)

ریوند، شهرکی است در روستایی به همین نام، در یک منزلی باختر نیشابور. ریوند در سده چهارم، مسجدی داشت که از آجر ساخته شده بود و نهری از میان آن می‌گذشت. انگور فراوان و گلابی نیکوی بی‌نظیر داشت.(2) کوه ریوند، در اوستا به صورت رئونت نوشته شده است.(3) نام کوه ریوند در گزیده‌های زاداسپرم فصل سوم بند 85 ذکر شده است.  

- پانوشت‌ها:

1. اوشیدری، جهانگیر، «واژه‌نامه مزدیسنا»، نشر مرکز، 1371، زیر واژه ریوند.

2. لسترنج، گای، «جغرافیای تاریخی سرزمین‌های خلافت شرقی»، ترجمه محمود عرفان، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1372.

3. پورداود، «یشت‌ها»، ج1 و 2 به کوشش بهرام فره‌وشی، تهران: دانشگاه تهران، 1356، ج2.

 

- منبع: بحرانیان، حمیده، «واژه‌نامه اعلام جغرافیایی باستانی»، تهران: شرکت تعاونی کارآفرینان فرهنگ و هنر، 1388، ص100.

کوهستان ریوند نیشابور