پژوهشنامه رئونت شناخت

رئونت یا ریوند؛ نام مزدیسنایی بوم نیشابور، نام ناحیه‌ای باستانی در سرزمین نیشابور و جایگاه آتشکده آذر برزین مهر

پژوهشنامه رئونت شناخت

رئونت یا ریوند؛ نام مزدیسنایی بوم نیشابور، نام ناحیه‌ای باستانی در سرزمین نیشابور و جایگاه آتشکده آذر برزین مهر

نیشابور؛ مرکز خراسان غربی، در نقشه ایرانشهر در دوره ساسانیان


نیشابور، مرکز خراسان غربی، از شهرهای مهم دوره ساسانی

نقشه تاریخی بالا، قلمرو ایرانشهر را در دوران اردشیر و شاپور اول ساسانی نشان می‌دهد؛ در این نقشه، در محدوده خراسان غربی؛ شهر نیشابور، در زمره شهرهای مهم ایرانشهر (ایران) این دوران، برجسته گردیده‌است.(1) 

یکی از اسناد مهم جغرافیایی این دوران، کتیبه‌های کعبه زرتشت در محوطه باستانی نقش رستم است.(2) در بند اول و دوم کتیبه پهلوی کعبه زرتشت، از نواحی و شهرهایی که در زیر نگین فرمانروایی شاپور قرار دارند نام برده شده و در بند دوم نام کهن نیشابور به گونه تمام‌اپارخشتر (=ابرشهر؛ نام پیشین نیشابور) در کنار نام شهرها و نواحی دیگر آمده‌است. بدین گونه؛ «وروچان، سیکان، اران، بلاسگان تا فراز به کوهِ کاف و در آرانان و به همه کوهِ پریشخوار، ماد، گرگان، مرو، هرات و تمام‌اپارخشتر (ابرشهر= نیشابور)، کرمان، سکستان، توران، مکران، پارتان، هندوستان، کوشان شهر تا فراز به پیشاور و تا به کاش (=کاشغر)، سغد و چاچستان ... دریا مزون شهر(3)(4)

 

منابع:

1. «مفهوم ایرانشهر به روایت دکتر تورج دریایی»، وبگاه ساسانیان: پژوهشی در تاریخ ساسانی، 10 اسفند 1393.

2. «دانشنامه دانش‌گستر»، زیر نظر علی رامین، کامران فانی، محمدعلی سادات، تهران: مؤسسه علمی فرهنگی دانش‌گستر، 138، ج13،ص160.

3. تفضلی، احمد، و به کوشش آموزگار، ژاله. تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام. تهران: انتشارات سخن، 1376، ص86.

4. اکبری، امیر، «کعبه زرتشت و اهمیت تاریخی کتیبه شاپور اول ساسانی»، پژوهش‌نامه تاریخ، سال سوم، ش 11، تابستان 87، ص31-37.

 

نشان نیشابور در کتیبه شاپور یکم کعبه زردشت

«کعبه زردُشت» یا «بن‌خانه زرتشت»، بنایی باستانی برجای مانده از دوران هخامنشیان است که در محوطه نقش رستم در نزدیکی تخت جمشید قرار گرفته است. بر دیواره‌های این بنا، کتیبه‌هایی حک شده است که مربوط به شاپور اول ساسانی و کرتیر و به سه زبان پهلوی، پارتی و یونانی می‌باشند. در کتیبه پهلوی کعبه زرتشت، ابرشهر -نام کهن نیشابور- در ردیف شهرها و نواحی‌ای که در زیر نگین شاپور اردشیران قرار دارند، آمده است. این کتیبه، یکی از اسناد گویا در مطالعات و پژوهش‌های تاریخ نیشابور دوره ساسانی به شمار می‌آید.


نشان نیشابور، ابرشهر، در کعبه زرتشت نقش رستم 

 

- کعبه زردشت:

کعبه یا مکعب زَردُشت، بنایی باستانی، در محوطه باستانی نقش رستم در مقابل آرامگاه‌های صخره‌ای شاهانهخامنشی در کوه حسین در نزدیکی محوطه باستانی پرسپولیس و کوه رحمت و محوطه باستانی نقش رجب بر سر راه شیراز به اصفهان، در استان فارس. نما و ساختمان کعبه‌ی زردشت کاملا مشابه زندان سلیمان در پاسارگاد است. کعبه زردشت، بنایی است مکعبی‌شکل که نمای چهار طرف آن پنجره‌های کاذب است و از این نظر برگرفته از معماری اورارتویی است. بنا از یک سو پلکان و درگاه ورودی دارد که به اتاقکی راه می‌یابد که شاید درِ کشویی سنگی داشته است. این درگاه، رو به کوه حسین است. کعبه زردشت، یکپارچه سنگی است و بلوک‌های سنگ آهک، آن را با فن‌ بست‌های سربی دم‌چلچله‌ای به هم وصل کرده‌اند. بنا، کتیبه ندارد و همین، تاریخگذاری و تعیین کاربری آن را  دشوار می‌کند.

اریک اشمیت از موسسه خاورشناسی دانشگاه شیکاگو، کتیبه‌های شاپور اول ساسانی را آشکار کرد که به سه خط و زبان پهلوی ساسانی و پارتی و یونانی نوشته شده‌اند و در آنها فتوحات شاپور اول گزارش شده است. کتیبه معروف کرتیر نیز بر این بنا کنده شده است. این کتیبه از مهم‌ترین اسناد در پژوهش‌های تاریخ ادیان پیش از اسلام به شمار می‌رود.

بنای کعبه زرتشت تا 1936 م، تا نیمه در خاک قرار داشت و در این سال، اریک اشمیت، آن را خاک‌برداری کرد. پس از کاوش آشکار شد که قاعده بنا بر سه سکوی سنگی کم‌ارتفاع هرمی‌شکل قرار دارد. درباره کاربری کعبه زردتشت فرضیّات متعددی است؛ آن را آتشکده، استودان و حتی دژنبشت یا کتابخانه پنداشته‌اند. فرضیه آخر، به دلیل فضای محدود و کوچک اتاقک، منطقی نمی‌نماید. («دانشنامه دانش‌گستر»، ج 13، ص 160)

 - کتیبه شاپور یکم بر کعبه زرتشت:

این کتیبه، بر دیوار ساختمان کعبه زرتشت کنده شده ‌است. بر سه ضلع ساختمان مکعب‌شکل کعبه زرتشت، به سه زبان فارسی میانه (پهلوی)، زبان پارتی و زبان یونانی کتیبه‌هایی نگاشته ‌شده؛ تحریر پهلوی دارای ۳۵ سطر و بر دیوار شرقی، تحریر پارتی دارای ۳۰ سطر و بر دیوار غربی، و تحریر یونانی دارای ۷۰ سطر و بر دیوار جنوبی، نگاشته شده‌ است.

در بند اول و دوم کتیبه پهلوی کعبه زرتشت، از نواحی ‌و شهرهایی که در زیر نگین فرمانروایی شاپور قرار دارند نام برده شده‌ و در بند دوم نام کهن نیشابور به گونه تمام‌اپارخشتر (=ابرشهر) در کنار نام شهرها و نواحی دیگر آمده است. بدین گونه؛ «وروچان، سیکان، اران، بلاسگان تا فراز به کوهِ کاف و در آرانان و به همه کوهِ پریشخوار، ماد، گرگان، مرو، هرات و تمام‌اپارخشتر ]ابرشهر= نیشابور[، کرمان، سکستان، توران، مکران، پارتان، هندوستان، کوشان شهر تا فراز به پیشاور و تا به کاش (=کاشغر)، سغد و چاچستان ... دریا مزون شهر.‌« («تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام»، ص86؛ «کعبه زرتشت و اهمیت تاریخی کتیبه شاپور اول ساسانی»، ص 31-37)

کتیبه‌ شاپور اول بر دیواره کعبه زرتشت، از دیدگاه شناخت سرزمین‌ها و رویدادهای عصر ساسانی دارای اهمیت ویژه‌ای است. همچنین کاربردهای زبان‌شناسی آن را در مطالعات زبان پهلوی و پارتی را بر وجوه ارزشمندی این کتیبه‌ها باید افزود. این کتیبه، به عنوان سندی گویا و روشن در حیات تاریخی نیشابور به شمار می‌آید که به دنبال نشان‌های دیگری همچون سکه فرهاد دوم اشکانی، پیایند حضور تاریخی نیشابور را در دوره پیش از اسلامی (از دوره پارت‌ها تا دوره ساسانیان) مستندسازی می‌نماید.  

 - ابرشهر، از اشکانیان تا ساسانیان:

ابرشهر، نام کهن نیشابور است که به شکل‌های «اَپَرشهر»، «آپَرشهر»، «بَرشَهر» و «اَبْرشهر» نیز آمده. نام ابرشهر، به شهر نیشابور و همچنین قلمرو این شهرستان، که در برگیرنده بخش غربی خراسان بزرگ کهن (=استان‌های خراسان کنونی در ایران) بوده، اطلاق می‌گردیده است. حضور و فعالیت عشایر «اپرنی» از اقوام داهه –بنیان‌گذاران حکومت اشکانی- در این ناحیه، باعث شد تا ابرشهر، مأخوذ از نام ایشان و در اصل «اپرنک‌شهر» دانسته شود. در بندهش نیز آمده است که «ابرشهر را چنین گوید که ابرنک‌شهر است». ابرشهر، یکی از نواحی معتبر و پررونق سرزمین پارت و قلمرو اشکانی بوده و نام اپرشهر به عنوان محل ضرابخانه، حک شده بر روی سکه‌ی فرهاد دوم اشکانی (حکومت 128-138 ق.م.) از قدیمی‌ترین مدارک مربوط به آن است. در دوران‌های هخامنشیان و سلوکیان نیز به همین نام شناخته می‌شده و در آغاز روزگار ساسانیان، منطقه‌ای شناخته شده بود.

طبری، ابرشهر را در کنار مرو، بلخ، گرگان، سیستان و خوارزم، جزو متصرفات اردشیر بابکان –بنیان‌گذار سلسله‌ی ساسانیان- آورده و در کتیبه‌ شاپور در کعبه زرتشت، نام ابرشهر، نیز در حدود مرزهای ایرانشهر و از باج‌گذاران ساسانی ذکر شده است. ابرشهر در این زمان، یکی از استان‌های وسیع مملکت محسوب می‌شد و نام آن، از این زمان به بعد، بر روی سکه‌های «پیروز»، «قباد»، «بهرام چوبین» و «خسرو اول» نقش بست و در کتب مختلف، همچون جغرافیای موسی خورنی (سده‌ی پنجم میلادی) و تاریخ سبئوس ارمنی (سده‌ی هفتم میلادی) وارد شد. در سده‌های نخستین اسلامی، ابرشهر در کنار نیشابور به عنوان نام حضور دارد، تا این که به تدریج از سده‌های چهارم و پنجم هجری، نیشابور یکسر به جای ابرشهر می‌نشیند. نامگذاری نیشابور –که نام نوین این شهر، از دوران ساسانی به بعد است-  را به شاپور اردشیران نسبت می‌دهند که شهر را دوباره بنا نهاد و آن را نیوشاپوهر (شهر زیبای شاپور) نام نهاد. این خبر، به طور ویژه در متن پهلوی ساسانی «نامه شهرستانهای ایران» آمده است. («ابرشهر، نیشابور»، ص191-196)

 

- مآخذ:

-- «دانشنامه دانش‌گستر»، زیر نظر علی رامین، کامران فانی، محمدعلی سادات، تهران: موسسه علمی فرهنگی دانش‌گستر، 1389.

-- تفضلی، احمد، و به کوشش آموزگار، ژاله. تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام. تهران: انتشارات سخن، ۱۳۷۶.

-- اکبری، امیر، «کعبه زرتشت و اهمیت تاریخی کتیبه شاپور اول ساسانی»، پژوهش‌نامه تاریخ، سال سوم، ش 11، تابستان 87، ص 29-70.

-- نعمتی، بهزاد، «ابرشهر، نیشابور»، خراسان پژوهی، سال اول، ش 2، ص 191-196.

 - منبع: «نشان نیشابور در کتیبه شاپور یکم کعبه زردشت»، کارنامک ریوند نیشابور، 25/10/1392.

به نقل از: خراسان غربی

خراسان غربی (ربع نیشابور) در گستره خراسان بزرگ

خراسان بزرگ

به نقل از پژوهشنامه خراسان غربی: متون تاریخی، نشانگر پیشینه کهن و بنیادین خراسان بزرگ غربی (ربع نیشابور) در گستره خراسان بزرگ ایران‌زمین می‌باشد. گستره پهناور خراسان، در دوره اسلامی، به چهار بخش (یا ربَع) تقسیم می‌شد که شهرهای مهم این منطقه، مرکز یا کرسی هر یک از بخش‌های چهارگانه بودند. نیشابور، در تقسیمات جغرافیایی خراسان بزرگ همواره به عنوان یک ربع بزرگ، از اهمیت زیادی برخوردار بود.[1] و مرکز این ربع، شهر نیشابور؛ تنها شهر عمده خراسان است که تاکنون در قلمرو ایران کنونی باقی مانده‌است.[2] در اوایل دوره اسلامی و در دوره امویان، در زمان امارت زیاد بن ابیه، وی با الگوگیری از روش ساسانیان در اداره خراسان، آن منطقه را به چهار بخش، تقسیم نمود؛ مرو، نیشابور، فاراب و هرات، و هر منطقه را به یکی از سردارانش سپرد.[3] احمد بلاذری (قرن۲و۳ قمری)، خراسان را دربرگیرنده چهار ربع (بخش) دانسته و می‌گوید: خراسان، چهار ربع دارد. ربع اول، ایرانشهر است و آن دربرگیرنده نیشابور و قهستان و هرات و توس است. ربع دوم، دربرگیرنده مروان (دو مرو) و سرخس و نسا و ابیورد و طالقان و خوارزم است. ربع سوم، دربرگیرنده جوزجانان و بلخ و صغانیان است و ربع چهارم، دربرگیرنده ماوراءالنهر است.[4]
گفتنی است که «ایرانشهر» و «ابرشهر»، نام‌های دیگر «نیشابور» می‌باشند.[5] ابن فقیه (قرن ۳ هـ. ق) نیز به نقل از بلاذری، جغرافیای ربع ایرانشهر (نیشابور) را چنین تبیین کرده‌است: خراسان، چهار بخش دارد. بخش اول، ایرانشهر است و آن دربرگیرنده نیشابور، قهستان، طبسین، هرات، بوشنج، بادغیس و طوس -که اسم توس، تابران است- می‌باشد.[6]

  1. امیر اکبری. قلمرو طاهریان و اهمیت شهرهای اربعه خراسان. .پژوهشنامه تاریخ، ش. شماره ١٩ (دوره ٥، تابستان ١٣٨٩): ص٢٨.
  2. پرش به بالامحمدباقر حسینی. عوامل رشد علمی و سیاسی نیشابور در قرون گذشته. . مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی مشهد، ش. شماره ۱۱۸و ۱۱۹ (پاییز و زمستان ۱۳۷۶): ص٤٢٩.
  3. پرش به بالاابی‌جعفر محمد بن جریر الطبری. تاریخ الامم و الملوک. بیروت: مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ١٩٨٣م. ج٥، ص٢٢٤.
  4. پرش به بالا احسن‌التقاسیم فی معرفةالاقالیم. بیروت: دارصادر، ١٩٠٦م. ص٣١٣.
  5. پرش به بالاشهاب‌الدین أبی عبدالله یاقوت بن عبدالله الحموی الرومی البغدادی.معجم البلدان. بیروت: دار احیاء الثراث العربی، ١٩٧٩م. ٣٣١.
  6. پرش به بالاابی‌عبدالله احمد بن محمد بن اسحاق الهمذانی. البلدان. بیروت: عالم الکتب، ١٩٩٦م. ٦١٥.

جستاری در نام‌های ابرشهر؛ از رئونت تا نیشابور

«اگر زمین را نسبت به فلک توان داد، بلاد به مثابت نجومِ آن گردد و نیشابور، از میان کواکب، زهره زهرای آسمان باشد…. حبّذا شهر نشابور که در روی زمین اگر بهشتی است خود این است، وگَر نِی، خود نیست.» (تاریخ جهانگشا -  عطاملک جوینی)


 

نیشابور شهری که صبحگاه آن شهره آفاق است، با هفت هزار سال سابقه خود را به صبحگاه تاریخ می‌رساند. شهری که در کوران حوادث مختلف بارها طعم تلخ روزگار را چشید و طوفان بلا هر بار به گونه‌ای خواست تا نام آن را از تاریخ حذف نماید. اما به همت ابرمردان و ابرزنان ابرشهر هر بار ققنوس‌وار از میان آتش به پا خاست و نگین فیروزه‌ای شد بر قامت ایران بزرگ. در تاریخ، این خطه را هر بار به گونه‌ای نام برده‌اند که البته هر نام نیز برازنده این شهر بوده است. در این جستار تلاش نگارنده بر این است تا نام‌های نیشابور در گذر تاریخ را یک به یک نام برده و وجه تسمیه بر نامگذاری آن نیز بیان نماید، نام‌ هایی که با شکوه و عظمت آغاز شد و بسیار زیبا و نیکو خاتمه یافت.

 

۱- رئونت

قدیمی‌ترین سندی که از نیشابور یاد می‌کند، اوستا می‌باشد که با واژه «رئونت» به معنی جلال و شکوه از آن نام می‌برد. احتمالا این واژه بعد ها به کلمه «ریوند» تبدل شده باشد که هم  اکنون نام بخشی از توابع نیشابور است.  هم  چنین این نام  به معنای شکوهنده و تابان و بخشنده دارایی، نامی است کهن، که ریشه در ایران مزدیسنایی دارد. این نام، در «اوستا» صفت اهورامزدا و برخی از ایزدان و آدمیان است و بیشتر با فرّ‌ه‌مند (برخوردار از فرّه) همراه می‌گردد.  ریوند بی‌گمان یکی از مکان‌های اسطوره‌ای در ایران باستان  است چرا که این نام را علاوه بر شهر به نام کوه و دریاچه‌ای در این منطقه نیز نسبت داده‌اند که  به احتمال بسیار در گستره نیشابور امروزی پدیدار شده است.  کوهی که گمان می‌رود همان کوه بینالود (پشته گشتاسبان) بوده و دریاچه‌ای که برخی آن را به برکه سی‌سر در حوالی روستای اندراب مطابقت داده‌اند. از مهم‌ترین ویژگی‌های منحصربه فرد کوه ریوند قرار گرفتن آتشکده آذر برزین مهر بر روی آن می‌باشد. نیشابور به واسطه نزدیکی به آتشگاه عظیم مقدس «آذربرزین مهر» یعنی آتشکده کشاورزان اهمیت بسیاری پیدا کرد.  این آتشکده در مشرق مملکت، در کوه‌هاى ریوند شمال  غربى نیشابور، واقع بود. آذربرزین مهر و دو آتشکده «آذرگشنسب» و «آذر فرنبغ «محل ستایش مخصوص بود و بیش از سایر زیارتگاه‌ها زینت و ثروت داشت، لکن بسیارى از معابد درجه دوم هم طرف احترام بوده است. در دوران میانه ریوند به یکی از ربع‌های چهارگانه نیشابور اطلاق می‌شد و امروزه نام دهستانی در نیشابور می‌باشد.

 

۲- ابرشهر

دیگر نامی که در کتیبه‌های تاریخی از آن یاد شده است، «اَبَرشهر» می‌باشد. نام «ابرشهر » بروی سکه  فرهاد دوم اشکانی به عنوان محل ضرب از قدیمیترین مدارکی است که دراین زمینه وجود دارد.  هم  چنین کتیبه‌ی شاپور اول که ویژه پیروزی او درمناطق شرقی ایران است از «ابر شهر» با عنوان »آپارخشتر» نام می‌برد. در سکه‌های پادشاهان ساسانی نظیر «پیروز»، «قباد» «بهرام چوبین» و «خسرو اول» کلمه «ابرشهر» دیده می‌شود.  حاکم نیشابوری در این زمینه دو نظر ارائه می‌دهد، او در دو قسمت از کتابش «ابرشهر» را همان نیشابور بر می‌شمرد.  در حالی که هنگام بیان فتح نیشابور، با لفظ «اَبرشهر، یعنی نشابور و طوس» از آن یاد می‌کند.  طبری نیز نام «ابرشهر» را در میان فتوحات اردشیر ساسانی ذکر می‌کند.  ماکوارت «ابرشهر » را یکی از استان‌های خراسان بر می‌شمرد. این نام با شکلهای «اَپَرشهر»، «اَبرشهر»، «بَرشهر» و«آبِرشهر» نیز آمده است.

ظاهرا این نام به  واسطه حضور و فعالیت عشایر «اپرنی» از اقوام داهه (بنیان‌گذاران حکومت اشکانی) در این ناحیه، باعث شده تا ابرشهر، مأخوذ از نام ایشان و در اصل «اپرنک شهر» دانسته شود.  ریچارد فرای هم  چنین آن را ریشه گرفته از نامی کهن بر  می‌شمرد که معنی شهر بالای هخامنشیان یا شهربانی بالای سلوکیان می‌باشد.  به هر روی نام «ابرشهر» از نیشابور قدیمی‌تر میباشد و در سده  های اولیه اسلامی همواره این نام در کنار نیشابور دیده می‌شود. اما به تدریج از قرون چهارم و پنجم هجری نام نیشابور، یکسر به جای ابرشهر می‌نشیند و در منابع بعد ازین دوران نام این نام به ندرت برای این ناحیه و شهر به کار می‌رود.

عقیده نگارنده بر این است که ابرشهر هم نام شهری در این منطقه بوده و هم به کلیه این ساتراپ (استان) ساسانی اطلاق می‌شده است، ناحیه‌ای که بعدها ربع نیشابور نامیده شد و هم اکنون در گستره‌ای به وسعت خراسان فعلی جای می‌گیرد. شهر ابرشهر نیز در طوفان حوادث دستخوش ویرانی گشته و سرانجام به دست شاپور ساسانی احیاء گشته و به یادبود سازنده آن نیشابور نامیده شده است.

 

۳- نیشابور

اما نام نیشابور به طور خاص از زمان ساسانیان بر این سرزمین اطلاق گردیده است. در دوره ساسانیان؛ خراسان، یکی از چهار استان مهم کشور به شمار می‌آمد.  این استان، به چهار بخش تقسیم می‌شد و این بخش‌ها عبارت بودند از:  مرو، نیشابور، هرات و بلخ.

در خصوص معنی نام نیشابور نیز گزارش‌های متفاوت و بسیاری نقل شده است. به طور حتم این نام صورت تغییر یافته‌ی یک واژه‌ی مرکب به زبان پهلوی ساسانی است. قسمت اول نام به گونه‌های مختلفی نظیر «نه» (به معنی جای و شهر) و «نَیو» (به معنی زیبا و خوب) ذکر شده است. ابن فندق نیز آن  را «بناشاپور» می‌نامد.  حافظ ابرو در کتاب جغرافیای خود درباره نیشابورگفته است، نیشابور را شاهپور بنا نهاده است. وی در وجه تسمیه نیشابور می‌گوید: در این مکان که اکنون نیشابور است، نیستانی بود که شاهپور فرمود تا آن را پاک کردند و بنای شهر نیشابور را نهادند.  با توجه به سکه‌های ساسانی ضرب شده در نیشابور (در برخی سکه‌ها: نیه) و قراینی چون نحوه‌ی معرب کردن نام توسط اعراب (نیسابور) به نظر می‌رسد «نیو  شاهپور» صورت اصلی نام نیشابور و تشکیل شده از صفت و اسم به جهت تقدیر از سازنده‌ی شهر باشد که از روزگار ساسانیان پدید آمد و در بعد از اسلام معرب شده، به صورت «نیشابور» درآمد. در خصوص قسمت دوم نام شهر مشخصاً تداعی‌کننده نام سازنده آن است، که منسوب به شاپور اول یا دوم می‌باشد. هر چند گزارش‌هایی آن را «شاهپور پسر نستوه» هم دانسته‌اند که بیشتر ریشه در اساطیر دارد و از بعد تاریخی چندان مورد اتکا نیست.


منابع:

۱زندگی و مهاجرت مردم آریا، فریدون جنیدی، ص ۸۶

۲- یشت ها، ابراهیم پورداود، ص ۳۳۰

۳- فرهنگ جغرافیای تاریخی نیشابور، سیدحسن مجتبوی، ص۱۱۹

۴- پایتخت های ایران، محمدیوسف کیانی، ص ۳۲۹

۵- نیشابور، لارنس لاکهارت،ص ۳۳۹

۶ایران در زمان ساسانیان، آرتورکریستن سن، ص۲۴۳

۷- تاریخ سکه، ملکه ملک زاده بیانی،ص ۵۸

۸ -تمدن ساسانی، و گ لوکونین ،ص ۸۸

۹-تاریخ نیشابور، سیدعلی موید ثابتی، ص۹

۱۰- تاریخ نیشابور ، ابوعبدالله حاکم نیشابور، صص ۷۰ و ۲۷۰

۱۱- همان، ۲۰۵

۱۲تاریخ طبری، محمدبن جریر طبری، ص ۴۱

۱۳ -ایرانشهر، یوزف ماکوارت،ص ۲۷

۱۴ابرشهر نیشابور، بهزاد نعمتی، ص۱۳۱

۱۵ایرانشهر، یوزف ماکوارت، ص ۱۵۱

۱۶میراث باستانی ایران، ریچارد فرای،ص۱۹۱

۱۷- ابرشهر نیشابور، بهزاد نعمتی، ص ۱۵۴

۱۸- تاریخ سیاسی و اجتماعی خراسان در آغاز حکومت عباسیان، دانیل آلتون، ص ۱۲

۱۹احسن التقاسیم، محمد بن طاهر مقدسی،ص ۶۰۴

۲۰- تاریخ بیهق, علی بن زید بیهقی، ص ۴۳

۲۱جغرافیای تاریخی خراسان، حافظ ابرو، ص ۳۹

۲۲ابرشهر نیشابور، بهزاد نعمتی، ص ۱۹۶

منبع: خیام‌نامه

 

رئونت نیشابور در زامیادیشت

اَوِستا و یشت‌ها:«اَوستا»، کتاب مقدس زرتشتیان، دربرگیرنده پنج بخش است؛ «یسنا»، «گاتها»، «ویسپرد»، «وندیداد»، «یشت»، «خرده‌اَوستا». کلمه «یشت» در اوستا به گونه «یشتی» آمده است و به معنی ستایش و نیایش و پرستش و فدیه می‌باشد. «یشتن» در زبان پهلوی به معنی ستودن، عبادت کردن و فدیه آوردن است. به سخن دیگر؛ «یشت»، یه معنی ستایش پروردگار و نیایش امشاسپندان و ایزدان است. «اوستا» را 21 یشت است و هر یشت را چند بخش؛ هر بخش را «کرده» (برآمده از کلمه اوستایی «کَرِتَ») می‌گویند. نام یشت‌های بیست و یک گانه چنین است: اهور مزد (هرمزدیشت)، امش سپنت (هفتن‌یشت کوچک و بزرگ)، اش وهیشت (اردیبهشت‌یشت)، هاور وتات (خردادیشت)، اردو یسو ر اناهیت (آبان‌یشت)، هورخشئت (خورشیدیشت)، ماونگه (ماه‌یشت)، تیشتریه (تیریشت)، درواسپا (درواسپ‌یشت یا گوش‌یشت)، میثر (مهریشت)، سرئوش (سروش‌‌‌یشت هادُخت و سرشب)، رشنو (رشن‌یشت)، فر وشی (فروردین‌یشت)، ورثرغن(بهرام‌یشت)، ویو (رام‌‌یشت)، چیستا (دین‌یشت)، اشی و نگوهی (اردیشت)، ائیر ینم خوارنو (اشتادیشت)، کو ئنم خوارنو (زامیادیشت)، هئو (هوم‌یشت)، وننت (ونندیشت). درونمایه یشت‌ها گوناگون است؛ ادعیه و نمازها، حوادث طبیعی، اخلاق و حکمت، روایت شکوه فرمانروایان ایران، رقابت ایرانیان و تورانیان، و ... را می‌توان از مایه‌ها و داستان‌ها و حکایت‌های یشت‌ها برشمرد.(1)

 در میان یشت‌ها در «زامیاد یشت» از «ریوند» (Reyvand) به گونه «رئونت» یاد شده و این نام، بر کوهی است.(2) پیش از پرداختن به «رئونت»، شایسته است درونمایه زامیادیشت را در نگاهی کوتاه، بازگوییم؛ این یشت، در نسخه‌های خطی، «کیان‌یشت» نامیده شده زیرا در پرده‌هایی، سخن از فرّ کیانی یا کَوَئنم خوارنو است و فهرستی تمام، از پادشاهان کیانی آمده است و از سخن دیگر می‌توان این یشت گرانبها را داستان ملی و کهن‌ترین چکامه رزمی ایران نامید.(3) اما «زامیاد» یعنی «زم‌ یزد» یا فرشته زمین است که در اوستا به گونه «زَم»، در پهلَوی به گونه «زمیک» و در فارسی «زمی» گفته می‌شود. در مزدیسنا، زمین نیز مانند آسمان مقدس است و خاک مانند سه عنصر دیگر (آب و آتش و هوا) بخاطر سومندی‌هایی که برای آدمی دارند در «مزدیسنا» ستوده شده‌اند و از همین روی ایرانیان، از دوران کهن، آباد کردن خاک، کشاورزی و برزیگری را از کردار نیک ‌شمرده و آن را به کارهای دیگر برتری می‌دهند. در زامیاد‌یشت از 53 کوه یاد شد است. کوه، مانند زمین، نزد ایرانیان، جنبه تقدس داشته، چنانکه زردشت پیامبر، دوران گوشه‌گیری را در سبلان می‌گذراند؛ آتشکده‌ها بر بلندای کوه شعله می‌کشند؛ آیین قربانی برای خداوند، بر بالای کوه به انجام می‌رسد و از این دست.(4)

رئونت، ریوند و ابرشهر: نام «رئونت» در بند هفتم زامیادیشت و در میان کوه‌هایی آمده است که عبارتند از: «یهمیه جتر، اذوتوه، سپنتودات، کدرواسپ، کئوایریس و قله برو سّرین، برن، کوه فرا پیّه، اودریه، کوه رئونت و کوه‌های (دیگر) که پیش از این مردمان به آنها نام دادند ...» در دنباله (در بند هشتم و نهم) آمده است: «پس این‌چنین ای سپنتمان زرتشت، دو هزار و دویست و چهل و چهار کوه. به هر اندازه که این کوه‌ها امتداد یافته به همان اندازه، او (آفریدگار) آنها را بهره پیشوایان و رزمیان و برزیگران گله‌پرور بخش نمود.»(5) استاد ابراهیم پورداود در یادداشت‌هایش بر این بخش «زامیادیشت» نوشته است: «رَئونت؛ Raēvant؛ این کلمه، صفت است به معنی باشکوه و بسا در اوستا صفت مردان یا ایزدان آمده غالباً با صفت فرهمند یا خرهمند یکجا استعمال شده چنانکه در ماه‌یشت (فقره 5) و تشتریشت (در تمام فقرات) و زامیادیشت (فقره 67) و غیره در پهلوی، «رایومند» گویند. کوه معروف رَئوَنت که جغرافیون، ریوند ضبط کرده‌اند در خراسان است و در بندهش (فصل 12 فقره 18) آمده: «کوه ریوند در خراسان است. در بالای آن، آذر برزین مهر، برقرار شده است. اسم ریوند، به معنی رایومند (شکوهمنده) می‌باشد» باز در فقره 34 همین فصل از بندهش مندرج است: «کوه گناود در نه فرسنگی طرف غربی پش ویشتاسبان واقع است در آنجائی که محل آذر برزین مهر است» در فصل 17 بندهش فقره 18 آمده: «آذر برزین مهر، تا زمان گشتاسب در گردش بوده، پناه جهان می‌بود تا اینکه زرتشت انوشه‌روان دین آورد و گشتاسب، دین پذیرفت.

آنگاه گشتاسب، آذر برزین مهر را در کوه ریوند که آن را نیز پشت ویشتاسبان خوانند فرونهاد.» بنابراین، پشت ویشتاسبان که به معنی پشت و پناه گشتاسب است، اسم دیگری است از برای کوه ریوند. ریوند یکی از شهرهای معروف نیشاپور یا ابرشهر بوده، ابن رُسته می‌نویسد: ابرشهر، دارای 13 رستاق (معرب از روستاک پهلوی) و چهار طسّوج (معرب از تسوک پهلوی، در فارسی: تسو) یعنی محل است. ریوند یکی از آن چهار طسوج است. این شهر بخصوصه بواسطه آذر برزین مهر که یکی از آتشکده‌های معروف ایران قدیم بوده شهرت داشت مانند آذر گشسب شیز (در آذربایجان) و آذر فرن‌بغ کاریان (در فارس)، بسیار متبرک و زیارتگاه بود. آذر برزین مهر، آتش طبقه برزیگران و کشاورزان، شمرده می‌شد. در توضیحات فقره 8 همین یشت ]زامیاد یشت[، از طبقات سه‌گانه ایران قدیم، صحبت خواهیم داشت. در فقره 9 دو سیروزه ]سیروزه کوچک و سیروزه بزرگ، در خرده اوستا[  و در فقره 6 آتش نیایش نیز از کوه ریوند یاد شده لابد ذکر اسم ریوند در این دو فقره به این مناسبت است که آتشکده آذر برزین مهر در آنجا بود زیرا که در نهمین فقره سیروزه به مناسبت نهمین روز ماه (آذر روز) به آذر، درود فرستاده شده چنانکه ذکر کوه اسنوند که به قول بندهش، محل آذر گشسب است در فقره 9 سیروزه و فقره آتش نیایش به همین جهت است.»(6)

ریوند، نماد سامان کشاورزی نیشاپور: با فراگرد آوردن، آنچه پیش از این گفته شد؛ اینکه ریوند و کوه رئونت در ابرشهر یا نیشابور است و آذر برزین مهر –آتشکده کشاورزان و برزیگران- بر آن، جای داشته و همچنین این گفته زامیاد یشت که آفریدگار کوه‌ها را بهره پیشوایان و رزمیان و برزیگران گله‌پرور، بخش نمود؛ رئونت را کوهی ارجمند، و ریوند را بومی مینوی می‌یابیم که آفریدگار، آن را بهره برزیگران، بخش نمود. از همین روی، نام این نوشتار را «رئونت زامیاد یشت؛ بهره‌بخش برزیگران ابرشهر نیشاپور» نهادیم. باری، «رئونت» و «ریوند»، پاره‌ای از بوم ابرشهر کهن و بخشی از میراث تاریخی و فرهنگی نیشابور نامدار است. سامان کشاورزی و آبادانی اقلیم نیشابور، از دوران کهن تا کنون، رهاورد نگاه و مهر ویژه ایزدی بر این بر و بوم است و «ریوند»، نماد و نشانی از بخشش و مهر بی‌کران پروردگار است. به امید و یاری یزدان بزرگ و نیک‌آفرین، بازشناسی «رئونت» و «ریوند» اپرشهر نیشاپور را بر پایه نسک‌های کهن و نوشتارهای اوستاشناسان، ایرن‌شناسان، تاریخ‌نگاران و پژوهشگران، در نوبت‌ها و نبشته‌های دیگر، از سر خواهیم گرفت و این، آغاز راه است. نیک، زی و نیک، پاینده باش.

پانوشت‌ها:

1. «یشت‌ها»، ج 1، ص 1- 3/1 و 8-9

2. همان، ج 2، ص 330

3. همان، ج 2، ص 207 و 316؛ ج 1، ص 8-9

4. همان، ج 2، ص 307-309

5. همان، ج2، ص 329-331

6. همان، ج 2، ص 330-331

منبع:

«یشت‌ها»، تفسیر و تالیف ابراهیم پورداود، تهران: اساطیر، 1377.