ابرشهر، نام قدیمیتر نیشابور بوده است که در شکلهای گوناگون، و به عنوان نام استان و ناحیه نیز آمده است. برخی آن را به معنی شهر بالا و برخی دیگر منسوب به عشایر «اپرنی» -از اقوام «داهه»، بنیانگذاران حکومت اشکانی- میدانند. اما به توجه به اشارهی بندهش به نام «اپرنک شهر» و اهمیت این ناحیه در سرزمین پارت، گونهی دوم درست به نظر میرسد. از حدود سدهی چهارم و پنجم هجری به بعد، نام ابرشهر، مهجور شد و تنها، نام نیشابور که در دورهی ساسانی پیدا شده بود، معمول گردید. این نام، صورت تغییریافتهی واژهی مرکب از دو بخش «نیو» و «شاپور» است، به معنی شاپور خوب و یا شاپور نیکوکار، و آن باز میگردد به انتساب بنای شهر به شاپور اول، یا بازسازی آن توسط شاپور دوم.
نامشناخت؛ ابرشهر، نیشابور
- ابرشهر:
ابرشهر، نام قدیمیتر نیشابور بوده که به شکلهای «اَپَرشهر»، «آپَرشهر»، «بَرشَهر» و «اَبْرشهر» نیز آمده است. ابرشهر، گاه به یکی از استانهای خراسان (1) و گاه به ناحیه و کورهی نیشابور (2)، اطلاق شده است؛ برخی نیز آن را بر شهر نیشابور (3) یا مرکز ناحیهی آن، منطبق دانستهاند. «دینوری» علاوه بر این از ابرشهر دیگری در فارس یاد کرده است (4). مانعی نیست که این نام در یک زمان به معنی خود شهر و ناحیهی نیشابور به کار رفته باشد، چنان که نام «نیشابور» در طی دوران اسلامی، چنین دامنهی اطلاقی داشته است.
حضور و فعالیت عشایر «اپرنی» از اقوام داهه –بنیانگذاران حکومت اشکانی- در این ناحیه، باعث شده تا ابرشهر، مأخوذ از نام ایشان و در اصل «اپرنک شهر» دانسته شود (5). در بندهش نیز آمده است که «ابرشهر را چنین گوید که ابرنک شهر است» (6).
نظریهی دیگر دربارهی نام ابرشهر، با در نظر گرفتن «اَبَر» به معنی بالا، بالای و بَر به دست میآید (7). در این معنی، ابرشهر، «شهر بالا» معنی میشود مانند ابرده به معنی «ده بالا» (8). «اصطلاح اپر/ابرشهر، شاید از نامی کهن، ریشه گرفته باشد که به مفهوم شهر بالای هخامنشیان، یا شهربانی بالای سلوکیان است» (9)؛ «البته نام سرزمین علیا، در ارتباط با کمش/= قومس = دامغان فعلی/ به مثابهی سرزمین سفلی تلقی میشود» (10).
در مورد هر دو گونهی اشتقاق متاسفانه، هیچ توضیح یا خبری دقیق و روشن در منابع قدیمی به دست نیامده است (11)، اما اشارهی بندهش به ابرنک شهر و نیز اهمیت و موقعیت منطقهی ابرشهر در سرزمین پارت، که در دوران اشکانی پررونق بود، بر این نظر که اپرنک شهر، صورت فعلی ابرشهر است میافزاید و از طرف دیگر، عنوان «شهر بالا» برای ابرشهر در برابر قومس یا هر جای دیگر به مثابهی سرزمین پایین، در نظریهی دوم، چندان قابل قبول نبوده و تقارن و مناسبتی را نشان نمیدهد. ابن ابی الطیب (م. 458 هجری) نیز در شعری «ابرشهر» را قطب شهرها توصیف میکند:
دعیــــــت ابرشهر البلاد لانهـــــــــا
قطب و سائرها رسوم السور (12)
نام اپرشهر به عنوان محل ضرابخانه، حک شده بر روی سکهی فرهاد دوم اشکانی (حکومت 128-138 ق.م.) از قدیمیترین مدارک مربوط به آن است (13).
ابرشهر، در طی دوران اشکانی، رونقی فراوان یافت، چنان که در پایان عهد اشکانیان و آغاز روزگار ساسانیان، منطقهای شناخته شده بود (14). طبری، ابرشهر را در کنار مرو، بلخ، گرگان، سیستان و خوارزم، جزو متصرفات اردشیر بابکان –بنیانگذار سلسلهی ساسانیان- آورده (15) و در کتیبهی شاپور در کعبه ی زرتشت، نام ابرشهر، نیز در حدود مرزهای ایرانشهر و از باجگذاران ساسانی ذکر شده است (16). ابرشهر در این زمان یکی از استانهای وسیع مملکت محسوب میشده است (17) و نام آن، از این زمان به بعد بر روی سکههای «پیروز»، «قباد»، «بهرام چوبین» و «خسرو اول» نقش بست (18) و در کتب مختلف، همچون جغرافیای موسی خورنی (19) (سدهی پنجم میلادی) و تاریخ سبئوس ارمنی (20) ( سدهی هفتم میلادی) وارد شد. در سدههای نخستین اسلامی، ابرشهر در کنار نیشابور به عنوان نام حضور دارد، تا این که به تدریج از سدههای چهارم و پنجم هجری، نیشابور یکسر به جای ابرشهر مینشیند و در منابع این دوران به بعد، جز بندرت، نام ابرشهر، برای این ناحیه و شهر به کار نمیرود. اطلاق نام «ایرانشهر» به این منطقه که در برخی متون مانند احسن التقاسیم آمده نیز، تصحیف نام ابرشهر و اطلاقی به خطا دانسته شده است (21).
- نیشابور:
نیشابور، که به صورتهای «نیشاپور»، «نشابور» و «نیشابور» نیر آمده، به عنوان نام بعد از ابرشهر و در روزگار ساسانیان پیدا شد و از آن زمان به بعد به یکی از شهرهای مهم خراسان اطلاق یافت.
این نام، صورت تغییر یافتهی یک واژهی مرکب به زبان پهلوی ساسانی است: قسمت اول نام یعنی «نی» را برخی در اصل «نِه» (22) (ریشهی فعل نهادن؛ به معنی جای و شهر) (23) و برخی «نیْوْ» (24) (صفت؛ به معنی دلیر، مردانه، بهادر، زیبا و خوب) (25) و بعضی نیز «نیک» (26) (صفت؛ به معنی خوب، خوش، زیبا و شخص نیکوکار) (27) دانستهاند. قسمت دوم نام یعنی «شابور» در اصل «شاه پوهر» (شاهپور، شاپور و معرب: سابور) به معنی شاهزاده و پسر شاه (28) و در اینجا اسم خاصی است که به سازندهی شهر باز میگردد. و او در روایات مختلف، شاپور پسر نستوه (29) (نوادهی گودرز و از اعیان و پهلوانان مملکت فریدون و منوچهر که در جنگ سوم نوذر با افراسیاب کشته شد)، یا شاپور اول (30) (حکومت 241 تا 272م.) و یا شاپور دوم ساسانی (31) (309 تا 379م) عنوان شده است.
آنچه که آشفتگی اقوال و دشواری رهیافت به نظر صحیح را دامن میزند، شباهت نام سه شهر ساسانی شاپور، نیشاپور و جندی شاپور با هم است که باعث اشتباه و درهم شدن روایات و تواریخ مربوط به ساخت، سرگذشت و ویژگی این شهرها شده است. (32) در روایات متعدد، شهر و کاریزهایش به «تهمورث دیوبند»، «ایرج» و «منوچهر» نسبت داده شده (33) و تنها در مجمل التواریخ و القصص از شاپور پسر نستوه، به عنوان سازندهی شهر، نام برده شده، اما این انتساب که با تردید گزارش شده در منبع دیگری تایید نمیشود.
اکثر خبرها، از جمله متن پهلوی ساسانی «شهرستانهای ایران» که در زمرهی قدیمیترین آنهاست، بنای شهر و نام آن را به شاپور اول منسوب میدارند. بنابراین روایات، شاپور اول پس از جدال با پهلیزک تورانی در این مکان شهری ساخت و آن را نه شاپور (شهر شاپور) یا نیو شاپور (شهر زیبای شاپور- شاپور خوب) نام نهاد (34). در فاصلهی بین شاپور اول و شاپور دوم، شهر ویران میشود و شاپور دوم آن را تجدید بنا میکند. این دوبارهسازی شهر به دست او باعث شده تا برخی نام شهر را برگرفته از نام شاپور دوم ساسانی بدانند (35).
با توجه به سکههای ساسانی ضرب شده در نیشابور (در برخی سکهها: نیه) (36) و قراینی چون نحوهی معرب کردن نام توسط اعراب (نیسابور) به نظر میرسد «نیو شاهپور» صورت اصلی نام نیشابور و تشکیل شده از صفت و اسم به جهت تقدیر از سازندهی شهر باشد که از روزگار ساسانیان پدید آمد و در بعد از اسلام معرب شده، به صورت «نیشابور» درآمد.
- پینوشتها:
1. مارکورات، یوزف، «ایرانشهر در جغرافیای موسی خورنی»، ترجمه مریم میراحمدی، انتشارت اطلاعات، تهران: 1373، ص 37.
2. «بندهش هندی»، ترجمه و تصحیح رقیه بهزادی، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، تهران: 1368، ص 105؛ نیز: یعقوبی، «البلدان»، ترجمه محمدابراهیم آیتی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران: 1343، ص 54.
3. ابوعبدالله حاکم نیشابوری، «تاریخ نیشابور»، ترجمه محمد بن حسین خلیفه نیشابوری، مقدمه و تصحیح و تعلیقات محمدرضا شفیعی کدکنی، نشر آگه، تهران: 1375، ص 70؛ نیز: «دایرةالمعارف بزرگ اسلامی»، مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، تهران: 1374، ج2، ذیل واژه «ابرشهر».
4. همان، ص 555 به نقل از دینوری.
5. «ایرانشهر در جغرافیای موسی خورئی»، ص 150؛ نیز: ر. ن. فرای، «میراث باستانی ایران»، ترجمه مسعود رجبنیا، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران: 1368، ص 290،؛ نیز: ابن خلف تبریزی، «برهان قاطع»، موسسه مطبوعاتی علمی، بیجا، بیتا، ذیل واژه «ابرشهر».
6. بندهش هندی، ص 151.
7. دهخدا، علیاکبر، «لغتنامه»، ذیل واژه «اَبَر»؛ نیز: غیاث الدین محمد رامپوری، «غیاث الغات»، به کوشش محمد دبیر سیاقی، کانون معرفت، تهران: بیتا، ج1، ذیل واژه «اَبَر».
8. معین، محمد، «فرهنگ فارسی»، انتشارات امیرکبیر، تهران: 1364، ج 5، ذیل واژه «ابرشهر».
9. «میراث باستانی ایران»، ص 290.
10. «ایرانشهر در جغرافیای موسی خورنی»، ص 150.
11. نظر سومی هم با تلفظ «اَبرشهر» ]سکون ب و ر[ وجود دارد؛ چنان که در تاریخ نیشابور الحاکم (ص 199) آمده: «زمین نشابور ارفع مقام مسکون است و یک دلیل آن است که در دواوین قدیمه نام این شهر ابرشهر نوشتندی، یعنی شهری که به ابر نزدیک است از کمال ارتفاع خصوصیت دارد به ابر او را به ابر اضافت کنند و دیگر دلیل آن که معتدلالهواست نه حارّ مفرط و نه بارد نه سموم مفسد مهلک به خلاف باقی ممالک»؛ ولی موقعیت جغرافیایی و رقم ارتفاع نیشابور نسبت به نواحی اطراف موافق این توجیه نیست.
12. «تاریخ نیشابور»، مؤید ثابتی، ص 393.
13. ملکزاده بیانی، «تاریخ سکه»، انتشارات دانشگاه تهران، تهران: 1370، ج2، ص 58.
14. «دایرةالمعارف بزرگ اسلامی»، ج 2، ذیل واژه «ابرشهر».
15. همان، ص 555، به نقل از طبری.
16. لوکونین، و. گ، «تمدن ساسانی»، ترجمه عنایتالله رضا، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران: 1365، ص 65.
17. همان، ص 79.
18. احسان یارشاطر و دیگران، «تاریخ ایران»، پژوهش دانشگاه کمبریج، انتشارات امیرکبیر، تهران: 1368، ج 3، قسمت اول، ص 444؛ نیز: موید ثابتی، علی، «تاریخ نیشابور»، انجمن آثار ملی، تهران: 1355، ص 9-11.
19. ایرانشهر در جغرافیای موسی خورئی، ص 37.
20. دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، ذیل واژه «ابرشهر».
21. تاریخ نیشابور (الحاکم)، بخش تعلیقات، ص 257 و 258؛ و نیز: یاقوت حموی: معجمالبلدان، دارحیاء التراث العربی، بیروت: 1979 م، ج الخامس، ص382.
22. لغتنامه دهخدا، ج 14ریا، ذیل واژه «نیشابور»،؛ نیز: محمدقاسم بن حاجی محمد کاشانی (سروری)، مجمعالفرس، به کوشش محمد دبیر سیاقی، کتابفروشی علمی، تهران: 1341، ذیل واژه «نیشابور».
23. محمد پاشا (شاد)، «فرهنگ آنندراج»، به کوشش محمددبیر سیاقی، کتابخانه خیام، تهران: بیتا، ج 7، ذیل واژه «نه».
24. ن. و پیگولوسکایا، «شهرهای ایران در روزگار پارتیان و ساسانیان»، ترجمه عنایتالله رضا، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران: 1367، ص 328؛ ایرانشهر در جغرافیایی موسی خورنی، ص 149؛ لورنس لاکهارت، «نیشابور»، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه مشهد، سال سوم، شماره چهارم، مسلسل 12، زمستان 1346، ص 338.
25. همان ص 338؛ نیز: فرهنگ آنندراج، ج 7، ذیل واژه «نیو».
26. لسترنج، «جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی»، ترجمه محمود عرفان، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران: 1373، ص 409؛ نیز: برهان قاطع، ذیل واژه «نیشابور».
27. لغتنامه دهخدا، ج 14، ذیل واژه «نیک».
28. فرهنگ فارسی معین، ج 2، ذیل واژه «شاهپور»؛ نیز: لغتنامه دهخدا، ج 9، ذیل واژه «شاهپور».
29. گمنام، «مجمل التواریخ و القصص»، تصحیح محمدتقی بهار، کلاله خاوی، تهران: 1318، ص 63.
30. جاماسب جی دستور منوچهر جی جاماسب – آریانا (گردآورنده)، «متون پهلوی»، گزارش سعید عریان، کتابخانه ملی ایران، تهران: 1371، ص 65؛ نیز: ابوالحسن بیهقی، «تاریخ بیهق»، به کوشش احمد بهمنیار، کتابفروشی فروغی، تهران: 1361، ص 43.
31. ابوالحسن مسعودی، «مروج الذهب»، ترجمه ابوالقاسم پاینده، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران: 1365، ج 1، ص 255؛ نیز: تاریخ نیشابور (الحاکم)، صص 197-198.
32. احمد کسروی، «شاپور- نیشابور و جندی شاپور»، مجله نگین، س 12، ش 134، تیرماه 1355، ص 55- 156.؛ یاقوت نیز اشارهای به این نامها دارد، ر. ک: معجمالبلدان، ص 382.
33. حمدالله مستوفی، «نزهة القلوب»، چاپ افست از نسخه خطی میرزا مهدی شیرازی، بیجا، بیتا، ص 185؛ نیز: تاریخ نیشابور (الحاکم)، ص 197.
34. متون پهلوی، ص 65؛ نیز: تاریخ بیهق، ص 43.
35. ر.ک. یادداشت شماره 31؛ نیز: تاریخ نیشابور، ص 338.
- منبع: نعمتی، بهزاد، «ابرشهر، نیشابور»، خراسان پژوهی، سال اول، ش 2، ص 191-196.